درباره كتاب 'لیدی آن کلیوز':
ماجرای جذاب زندگی همسر چهارم هنری هشتم، عشق پنهانی، شوهر تشنهی قدرت، و کشوری که بر قلب مردمانش حکومت کرد.
کتاب، داستان محسورکنندهی زندگی آن کلیوز، همسر چهارم هنری هشتم را فاش میکند. یکی از نادر زنانی که با قوای عقلانیاش توانست با موفقیت خود را با پادشاهی آتشینمزاج و تندخو تطبیق دهد تا زنده بماند و ماجرای زندگیاش را بازگو کند.
داستان با این جملات آغاز میشود"
"جلسهی شورا در تالار بزرگ گرینویچ، ادامه داشت و شاه هنری تئودور دستهایش را از پشت به هم گره زده و با ابهت ایستاده و به سیاستمداران دولت خود چشم دوخته بود. پشت به شومینهی سنگی داشت و انوار طلایی خورشید از میان شیشههای رنگارنگ پنجره بر هیکل تنومند پرشکوه و جلال او با ریش قرمز طلاییاش گسترده شده و بر عظمت او میافزود. بداخلاق و بیحوصله بود. دولتمردان با رعایت فاصلهی محترمانه، در تالار ایستاده و تمام توان خود را به کار گرفته بودند تا شاید بتوانند این مرد خودرای عصبانی را تحتتاثیر قرار دهند و او را برای ازدواج چهارم ترغیب کنند. البته چون اینبار هنری به دلایل سیاسی به سمت ازدواج کشیده میشد و نه علاقه، در مقابل تمام پیشنهادهای آنان اخمهایش را در هم میکشید ..."