ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
قهرمان دوران
(A Hero of Our Time)
نویسنده:
میخائیل یوریوویچ لرمونتوف
(Mikhail Lermontov)
ترجمه:
کریم کشاورز
ناشر:
امیرکبیر
سال نشر:
1391
(چاپ
5
)
قیمت:
5000
تومان
تعداد صفحات:
190
صفحه
شابك:
978-964-00-1516-2
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 3 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'قهرمان دوران':
داستان، حکایتهای تو در تویی را تعریف میکند که سه راوی مختلف آنها را روایت میکنند. راوی اول، یک افسر جوان ارتش تزاری است که خاطراتش را از خدمت در ناحیهای کوهستانی یادداشت میکند تا بعدها آن را منتشر کند. خواننده هیچگاه از نام او مطلع نمیشود! راوی دوم ماکسیم ماکسیمیچ، افسر مافوق راوی اول است که پس از رسیدن به محل خدمت برای اولینبار با او آشنا میشود. ماکسیمیچ سالهاست که در کوهستانها خدمت میکند و به همین خاطر افسر جوان را با فراز و نشیبهای خدمت نظام و زندگی در محیطی ناشناخته آشنا میکند.
راوی سوم داستان، گریگوری الکساندرویچ پچورین، قهرمان اصلی داستان و "قهرمان دوران" است که پیشتر همقطار ماکسیمیچ بوده و در هنگام ترک خدمت، یادداشتهای روزانه خود را نزد ماکسیمیچ باقی گذاشته و او این یادداشتها را به افسر جوان میسپارد. افسر جوان/خواننده با خواندن این یادداشتهای روزانه با این شخصیت جسور و غیرعادی آشنا میشود. او هویت و آرمانی ندارد، به هیچ چیز عشق نمیورزد، بدی را میشناسد و تشخیص میدهد با این حال به آن دست میزند و ... نمادی است از شکافی فرهنگی که طبقه اشراف در روسیه تزاری به هنگام برخورد با تمدن غرب دچار آن شده بودند.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"از تفلیس با گاری چاپاری حرکت کردم و منزل به منزل اسب عوض کردم. تمام بار و توشهی سفرم عبارت بود از یک چمدان کوچک که نیمی از آن را یادداشتهای سفر گرجستان گرفته بود. خوشا به حال شما که بیشتر آن یادداشتها گم شد، و خوشا به حال من که چمدان و سایر چیزها بدون آنکه چشمزخمی بدان رسد به جا ماند.
خورشید داشت در پس قلهی پربرف پنهان میشد که داخل درهی کویشائور شدم. رانندهی "آس" بیآنکه خستگی به خود راه دهد اسبان را میراند تا پیش از آغاز تاریکی به کوه کویشائور صعود کند و تمام نیروی خود را در حنجره گردآورده آهنگی را میخواند ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!