شناسنامه محصول
کم‌عمق‌ها: اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

کم‌عمق‌ها: اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟

(The Shallows: What the Internet Is Doing to Our Brains)
نویسنده: نیکلاس کار (Nicholas Carr)
ترجمه: امیر سپهرام
ناشر: مازیار
سال نشر: 1398 (چاپ 5)
قیمت: 25000 تومان
تعداد صفحات: 248 صفحه
شابك: 978-600-6043-35-7
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 9 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (5 امتیاز با رای 1 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'کم‌عمق‌ها: اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟':

... دانش، در مورد تاثیر واقعی‌یی که استفاده از اینترنت بر شیوه کارکرد ذهن ما می‌گذارد، چه حرفی برای گفتن دارد؟ شکی نیست که این سوال موضوع پژوهش‌های بسیاری در سال‌های آینده خواهد بود. همین الان هم چیزهای زیادی می‌دانیم یا می‌توانیم حدس بزنیم. اما، اخبار نگران‌کننده‌تر از آنی است که گمان می‌کرده‌ایم. ده‌ها پژوهش صورت‌گرفته توسط روان‌شناسان، عصب‌زیست‌شناسان، مدرسان و طراحان وب، همگی به نتیجه مشابهی رسیده‌اند: وقتی برخط می‌شویم، وارد محیطی شده‌ایم که تشویق به مطالعه سرسری، تفکر عجولانه و بی‌حواس و یادگیری سطحی می‌کند. هرچند، در گشت‌وگذار در اینترنت هم می‌توان ژرف‌خوانی کرد، همان‌طور که کتاب را هم می‌توان سطحی خواند، اما، ژرف‌اندیشی شیوه‌ای نیست که این فناوری کسی را به آن ترغیب کند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
کتاب به بررسی تاثیرات فیزیولوژیک و روان‌شناسانه‌ی مطالعه اینترنتی بر روی کارکرد مغز می‌پردازد.
فصل اول کتاب با این جملات آغاز می‌شود:
" "دیو، بایست، بایست. لطفا! بایست دیو. خواهش می‌کنم!" این درخواست ملتمسانه ابرکامپیوتر هال از فضانورد سنگدل دیو باومن است، که مربوط می‌شود به یکی از صحنه‌های مشهور و نیش‌دار پایانی فیلم استنلی کوبریک، به نام "2001، اودیسه فضایی". در این صحنه، باومن که نزدیک بود به خاطر نقص فنی این ماشین، به سفر مرگ - به اعماق فضا - فرستاده شود، با آرامش و خونسردی مدارهای حافظه ابرکامپیوتر را که کنترل مغز مصنوعی‌اش را در دست دارد، قطع می‌کند. هال با بی‌چارگی می‌گوید "دیو، دارم ذهنم را از دست می‌دهم. می‌توانم حسش کنم. می‌توانم حسش کنم."
من هم می‌توانم حسش کنم. طی چند سال اخیر همیشه این حس ناخوشایند را داشته‌ام که انگار کسی یا چیزی با مغز من ور می‌رود، نقشه مدارهای عصبی‌ام را بازسازی و حافظه‌ام را دوباره برنامه‌نویسی می‌کند. البته، ذهنم از دست نمی‌رود - تا جایی که فعلا می‌دانم - اما در حال تغییر است. دیگر به سیاق گذشته فکر نمی‌کنم. این حس غریب بیشتر حین مطالعه به من دست می‌دهد. پیشتر، غرق شدن در کتاب یا مقاله‌ای بلند برایم آسان بود. ذهنم درگیر پیچش‌های روایت یا چرخش‌های بحث می‌شد و می‌توانستم ساعت‌ها در درازای یک نوشته پرسه بزنم. اما دیگر این‌طور نیستم ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!