بخريد و بخوانيد ...
کلکسیونر چشم
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

کلکسیونر چشم

(The Eye Collector)
نویسنده: سباستین فیتسک (Sebastian Fitzek)
ترجمه: مهوش خرمی‌پور
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1402 (چاپ 2)
قیمت: 370000 تومان
تعداد صفحات: 439 صفحه
شابك: 978-600-182-780-8
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 6 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (4 امتیاز با رای 3 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'کلکسیونر چشم':

روش کار "کلکسیونر چشم" هر بار یکجور است. جسد زنی پیدا می‌شود که به مچ دست او کورنومتری در حال شمارش بسته شده. هر بار پسربچه‌ای ناپدید شده و پدر بچه تنها تا پایان وقتی که کورنومتر نمایش می‌دهد فرصت دارد که پسر خود را بیابد و او را از مرگ نجات دهد. اگر پدر موفق نشود، "کلکسیونر چشم" چشم چپ پسر را به عنوان یادگار برمی‌دارد.

تاکنون جسد سه زن پیدا شده و "کلکسیونر چشم" سه پسربچه را به قتل رسانده. هر بار هم الکساندر زورباخ خبرنگار روزنامه‌ای که قبلا پلیس بوده، درباره قتل‌ها گزارش نوشته است. اما در نوبت بعد صحنه جنایت با دفعات قبل تفاوت می‌کند. اینبار در کنار جسد زن کیف پول زورباخ پیدا می‌شود و به همین خاطر ظن پلیس به او جلب می‌شود که شاید "کلکسیونر چشم" او باشد. حالا زورباخ تنها چهل و پنج ساعت فرصت دارد تا زندگی یک پسربچه بیگناه را نجات دهد و او را از دست "کلکسیونر چشم" خلاص کند.

داستان از فصل آخر به فصل اول روایت می‌شود. جملات زیر، در ابتدای کتاب، ذیل "فصل آخر" آمده‌اند:

"لالا، لالا، لالایی کم کوچولو.
بابا، مراقب بره کوچولوست ...

صدای فریاد فرمانده در گوش راستم پیچید: "بهش بگو تمومش کنه."

مامان، درخت کوچولو رو تکون داد.
از اون یه رویای کوچولو افتاد ...

"باید فورا این لالایی لعنتی رو تموم کنه."

از طریق میکروفون رادیویی کوچکی که تکنسین کماندوی عملیات سیار، چند دقیقه پیش به پیراهنم وصل کرده بود تا با فرمانده‌ی عملیات ارتباط داشته باشم، گفتم: "باشه، باشه فهمیدم. حالا می‌دونم باید چی کار کنم. اما اگه بخوای مدام این‌طور سرم داد بکشی این دکمه‌ی لعنتی رو از گوشم بیرون می‌آرم، فهمیدی؟"

حالا به وسط پل رسیده بودم. پلی که به اتوبان 100 امتداد می‌یافت. اتوبان شهری در یازده متری ما بود و هر دو مسیر آن را مسدود کرده بودند. در واقع، این کار بیشتر برای محافظت از رانندگان ماشین‌ها انجام شده بود، نه خانم گیجی که تقریبا دو متر با من فاصله داشت ..."

نظر كسانی كه كتاب را خوانده‌اند:

 علي حجازي:  خیلی عالی بود

 محمد صادق دهقان:  مبهوت‌کننده و حیرت‌انگیز!
داستان پرکشش و جذاب و حیرت‌انگیزی بود تم جذاب و گیرایی داشت ولی ترجمه‌ش افتضاح بود (از دید من البته) یه کتاب عالی و قوی تو ژانر خودش که با یه داستان سراسر هیجان خواننده رو تا آخر داستان میخکوب نگه می‌داشت.
چهار ستاره دادم فقط به خاطر ترجمه‌ی ضعیف کتاب وگرنه داستانش عالی بود و من آخر کتاب فهمیدم چرا این کتاب تونسته سلطه‌ی دن براون رو تو آلمان پایان بده!

 بنفشه بامداد:  به نظر من این کتاب به هیچ عنوان با نوشته‌های دن براون قابل مقایسه نیست. داستان‌های براون از ابتدا هیجان‌انگیز است و در هر بخش از کتاب اتفاق جدید و غیرمنتظره‌ای مطرح می‌شود و در آخر داستان که راز کتاب برملا می‌شود، خواننده مبهوت و هیجان‌زده می‌ماند. همچنین صحنه‌ها و وقایع دقیق‌تر و جذاب‌تر توصیف شده‌اند. می‌توان این طور برداشت کرد که اطلاعات براون در مورد مکان‌ها و وقایع داستان زیاد است و این اطلاعات را به زیباترین وجه به خواننده منتقل می‌کند و این موضوع یکی از زیبایی‌های نوشته‌های او است. البته ترجمه‌ی این کتاب مناسب و قابل قبول است.