شناسنامه محصول
دنیای نورا
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

دنیای نورا

(Anna. A fable about the earth's climate and environment)
نویسنده: یوستین گاردر (Jostein Gaarder)
ترجمه: مهوش خرمی‌پور
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1394 (چاپ 2)
قیمت: 12000 تومان
تعداد صفحات: 197 صفحه
شابك: 978-600-182-131-8
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 19 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (4.67 امتیاز با رای 3 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'دنیای نورا':

نورا 12 دسامبر 2012، شانزده ساله می‌شود. او به عنوان هدیه سالروز تولدش انگشتری عمه‌اش را هدیه می‌گیرد. نورا دختر نوجوان مطلعی است. او همواره به نسل‌های قبل از خود و تاثیر مخرب انسان‌ها در طول تاریخ بر محیط‌زیست و گونه‌های مختلف جانوری فکر می‌کند. این فکر و خیال‌ها باعث شده تا او گهگاه رویاها و تصاویری ذهنی ببیند که احتمالا نه مربوط به عصر و زمانه او بلکه درباره دوره زمانی دیگری است. برای همین هم والدین نورا نگران او هستند و او را برای مشاوره نزد دکتر روانشناس می‌فرستند.
در دوره زمانی دیگری، دقیقا در تاریخ 12 دسامبر 2084، نووا از خواب برمی‌خیزد. او در اتاق خود ترمینالی در اختیار دارد که همه اطلاعات مورد نیازش را در اختیار قرار می‌دهد. او می‌تواند تصویر کره زمین را در هر دوره زمانی که دلش بخواهد در ترمینال ببیند. ترمینال همچنین می‌تواند اطلاعاتی درباره وضعیت سیاره پس از رخ دادن پدیده "گرم شدن زمین" در چند دهه قبل، در اختیار او قرار بدهد.
نووا با توجه به اطلاعاتی که در اختیارش قرار می‌گیرد، از بی‌فکری و بی‌مبالاتی انسان‌های نسل قبل که نتوانستند به موقع از تخریب کره زمین و صدمه‌های مختلف به محیط‌زیست این سیاره جلوگیری کنند، عصبانی است. در حالی که نووا به این مسائل فکر می‌کند درب اتاقش باز می‌شود و مادربزرگ پیرش نورا وارد اتاق می‌شود. نورا انگشتری به انگشت دارد. انگشتری که ویژگی‌هایی سحرآمیز دارد ...
داستان کتاب با این جملات آغاز می‌شود:
"از وقتی نورا به یاد داشت شب‌های کریسمس را همراه خانواده‌اش در کلبه‌ی کوهستانی گذرانده بودند. آن‌ها همیشه از روستا با سورتمه به بالای کوه می‌رفتند. مردم روستا برای جشن سال نو اسب‌ها را قشو کرده و تزئین‌شان می‌کردند، به سورتمه‌ها نیز مشعل‌های روشن می‌بستند تا در تاریکی شب نورافشانی کنند. در بعضی از سال‌های پربرف پشت تراکتورها غلتک می‌بستند تا اسب‌ها در برف‌های سبک و پانخورده قدم نگذارند. از دیرباز در میان مردم رسم بود که شب‌های کریسمس به‌جای اسکی یا تراکتور با سورتمه بالای کوه بروند. کریسمس به خودی خود روز سحرانگیزی بود که سورتمه‌سواری نیز آن را به یک افسانه‌ی واقعی تبدیل می‌کرد.
در روزهای کریسمس نظم و آداب معمول میان بچه‌ها و بزرگسالان به هم می‌ریخت و تنها همین روز در همه‌ی سال بود که عادت‌های متداول خانوادگی نادیده گرفته می‌شد. شب سال کهنه با همه‌ی خوبی‌ها و بدی‌هایش عصازنان بیرون می‌رفت و انسان‌ها قدم در یک مرز نامرئی می‌گذاشتند و با سپاس از سال کهنه وارد سال نو پر از خوشبختی می‌شدند ..."

نظر كسانی كه كتاب را خوانده‌اند:

 اعظم ملائي:  قبلا دو کتاب دیگه از همین نویسنده خونده بودم، "دختر پرتقالی" و "راز فال ورق"، در هر سه کتاب قهرمانان داستان نوجوان هستن. سبک این نویسنده برام جالبه. سعی میکنه در خلال داستان یه چیزی به آدم یاد بده ولی تو این کتاب سعی کرده بود در خلال یاد دادن داستان بگه! :)) 70 درصد کتاب مقالاتی در مورد در خطر بودن محیط زیسته که شخصیت‌های داستان دارن برا همدیگه میخونن. آموزنده و البته نگران‌کننده بود. این که ما چه بلایی داریم سر زمین میاریم و سال 2084 کره‌ی زمین چه شکلی میشه!