بخريد و بخوانيد ...
قتلگاه (از سری کتاب‌های جک ریچر - کتاب اول)
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

قتلگاه (از سری کتاب‌های جک ریچر - کتاب اول)

(Killing Floor)
نویسنده: لی چایلد (Lee Child)
ترجمه: محمد عباس‌آبادی
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1403 (چاپ 6)
قیمت: 430000 تومان
تعداد صفحات: 536 صفحه
شابك: 978-600-180-081-6
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 25 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (4.43 امتیاز با رای 7 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'قتلگاه (از سری کتاب‌های جک ریچر - کتاب اول)':

جک ریچر یک پلیس سابق ارتش است که اکنون زندگی بی‌هدفی را می‌گذراند و در سرتاسر آمریکا آواره و سرگردان است. او یک ساعت پس از ورود به شهر کوچک و گمنام مارگریو در جورجیا به جرم قتل بازداشت می‌شود. تنها چیزی که او می‌داند این است که کسی را نکشته است. حداقل نه در این شهر، و نه اخیرا. ولی او هیچ شانسی برای قانع کردن کسی ندارد ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
این کتاب، اولین رمان از مجموعه داستانهایی با محوریت شخصیت جک ریچر است که لی چایلد، نویسنده بریتانیایی آنها را به رشته تحریر درآورده است.
داستان با این جملات آغاز می‌شود:
"ساعت دوازده در سالن غذاخوری اینو در حال خوردن تخم‌مرغ و نوشیدن قهوه بودم که دستگیر شدم. این بیشتر یک صبحانه دیروقت بود تا ناهار سروقت. بعد از یک پیاده‌روی طولانی زیر باران شدید خیس و خسته بودم. تمام راه را از بزرگراه تا حاشیه شهر پیاده آمده بودم.
رستوران کوچک، ولی روشن و تمیز بود. تازه‌ساز و به شکل یک واگن قطار ساخته شده بود. فضای کم‌عرضی داشت و در یک طرفش پیشخان غذای باریکی تعبیه شده بود. آشپزخانه‌اش در عقب سالن و یک ردیف میز کنار دیوار مقابل و در رستوران در وسط قرار داشت.
من پشت یکی از میزهای کنار پنجره نشسته بودم و روزنامه‌ای را می‌خواندم که آنجا رها شده بود. مطلبی که می‌خواندم راجع به ستاد انتخاباتی رئیس‌جمهوری بود که بار قبلی بهش رای نداده بودم و این دفعه هم نمی‌خواستم بهش رای بدهم ..."

نظر كسانی كه كتاب را خوانده‌اند:

 گلناز گرايلي:  به دوستداران داستانهای پلیسی قویا توصیه می‌شود. باعث شد اولین جمعه سال 94 از رو کاناپه تکون نخورم. هوشمندانه، پرحادثه، روان و هیجان‌انگیز بود. فوری برگشتم به لیست کتابهای بهمن 93 و دومین کتاب لی چایلد رو هم سفارش دادم.

 الهه طاهري:  طرفدار کتاب‌های جنایی نیستم، غیر از چند مورد اگاتا کریستی هم برخورد زیادی با ادبیات جنایی نداشتم و همیشه ترجیح دادم این ژانر رو تو فیلم‌ها و سریال‌هایی که ازش ساخه میشه دنبال کنم.
در واقع اگر جیره کتاب به بهانه‌های مختلف اینقدر از جک ریچر و کتاب‌هایش تعریف نمی‌کرد، هیچ‌وقت سراغ این کتاب نمی‌رفتم. جک ریچر بزن بهادره و قدرت استنتتاج یک کاراگاه رو داره، تنهاست و بدون وابستگی به خونه یا خانواده این طرف و اون طرف سفر می‌کنه و دنبال دردسر می‌گرده. نویسنده بهترین شخصیت ممکن رو برای یک تریلر هیجان‌انگیز خلق کرده (که اصلا شبیه تام کروز نیست.) و با انتخاب راوی اول شخص مخاطب رو در جریان تمام تصمیم‌گیری‌ها، نتیجه‌گیری‌ها و رفتارهای قهرمانش گذاشته و از نشون دادن جنبه‌های تاریک شخصیتش هم نترسیده.
قتلگاه بیشتر از اینکه حس خواندن کتاب بهم بده، حس دیدن فیلم رو داشت، آن هم یک فیلم هیجان‌انگیز و اکشن. نویسنده با توصیفات دقیق و زیاد هم این حس رو تقویت می‌کرد. حتی گاهی حس می‌کردم صدای موسیقی‌ای که بهش اشاره شده رو هم می‌شنوم. شاید اغراق‌آمیز به نظر میاد ولی واقعا این طور بود.
اوایل کتاب توصیفات بیش اندازه و اطلاعات جانبی که نویسنده در حین داستان آورده بود حوصله‌ام رو سر برده بود و وسوسه شدم کتاب رو کنار بزارم اما وقتی ذهن تنبلم (!) به سبک خاص نویسنده عادت کرد دیگه مشکلی نداشتم و خیلی راحت با روند داستان همراه شدم. و زودتر از حد انتظارم هم کتاب تموم شد و بلافاصله کتاب‌های بعدی مجموعه جک ریچر رو وارد لیست خریدم کردم.
در کل فکر می کنم جک ریچر و به طور خاص این کتاب طرفداران ژانر جنایی رو راضی کنه و حتی برای کسانی که طرفدار این سبک کتاب‌ها نیستن هم جالب توجه باشه.

 حسن روحاني:  این داستان (یعنی رمان قتلگاه) شما را به خواندن یک فیلم سینمایی هالیوودی دعوت می‌کند. بله درست خواندید! خواندن یک فیلم که می‌شد آن را از تلوزیون یا در سینما دید. در جای‌جای رمان با توصیف‌های پر طمطراق از صحنه‌ها و ساختمان‌ها روبرو هستیم. چیزی که با خواندن رمان شما هم به این نتیجه می‌رسید که چندان ضروری نیستند.
اگر داستان‌های شرلوک هلمز را خوانده باشید، در این کتاب هم با چیزی شبیه آن مواجه‌اید البته به سبک هالیوودی قضیه. بازی‌های ذهنی و معماهایی که شرلوک هلمز آن‌ها را طرح و حل می‌کند در این رمان هم وجود دارد اما به‌هیچ وجه کیفیت آن‌ها را ندارد و گاهی خیلی مبهم و پیش‌پا افتاده طرح و حل می‌شوند.
البته ناگفته نماند این داستان ما را ناخواسته با آداب معاشرت در آمریکا از زاویه‌ای بدیع آشنا می‌کند.
به‌علاوه در جای‌جای رمان با عبارت‌های جان‌دار و اثرگذار مواجه می‌شویم. مثلا: "برای آرام کردن خودم آهنگی را در ذهنم خواندم. قسمت اصلی آهنگ "بارقهٔ دودکش قطار" را می‌خواندم. با پالتو زیر سرم همان‌جا دراز کشیدم و توی ذهنم به آهنگ گوش کردم. در پایان سومین قسمت آهنگ خوابم برد. می‌گویند برای فهمیدن اینجور آهنگ‌ها باید مدتی سوار قطار باشی. ولی اشتباه می‌کنند. برای فهمیدن آن باید در جایی محبوس باشی، توی یک سلول و یا در ارتش. جایی که در قفس باشی. جایی که در آن بارقه دودکش قطار شبیه فانوس دوردستی از آزادی غیرممکن باشد. (ص۳۵)"
~قتلگاه •لی چایلد (ترجمه محمد عباس‌آبادی)

و یا آنجایی که ریچر به رابطهٔ از دست‌رفته و تمام شده‌ با برادر مرده‌اش فکر می‌کند:
"گفت: "موفق باشید، آقای ریچر. امیدوارم کار برادرتون رو به پایان برسونید. شاید بتونید. اون زیاد از شما تعریف می‌کرد. از شما خوشش می‌اومد، می‌دونید." گفتم: "از من تعریف می‌کرد؟" پیرمرد دوباره گفت: "خیلی زیاد. خیلی به شما علاقه داشت. از اینکه شغلتون شما رو اون‌قدر دور نگه داشته بود تأسف می‌خورد." تا چند لحظه نتونستم صحبت کنم. به‌طرز تحمل‌ناپذیری احساس عذاب وجدان می‌کردم. اگر چندین سال دیگر هم می‌گذشت، من به او فکر نمی‌کردم. ولی او به من فکر می‌کرده؟" (ص ۴۰۳)
~قتلگاه •لی چایلد (ترجمه محمد عباس‌آبادی)

نمی‌توانم انکار کنم که با صحنه‌هایی در داستان ضربان قلبم از هیجان بالا رفت بخصوص آنجا که آقای هارواردی را از بازداشتگاه پلیس آزاد می‌کنند از جا پریدم!
همچنین می‌توانید از سیاست بین‌المللی منازعات دولت آمریکا هم در این رمان سراغی بگیرید آنجایی که راوی یکی از دلایل تهاجم هوایی آمریکا به سوریه را مبارزه با چاپ دلار جعلی در آن کشور می‌داند (ص.ص. ۳۹۵ و ۳۹۶). از این‌ها گذشته، ترجمه کتاب قابل تقدیر و قدردانی است اما جای‌جای کتاب با اشتباهات ویراستاری، حروف‌چینی و یا حتی ترجمه‌ای مواجه هستیم. جایی حتی در یک سطر به یکی از کاراکترهای داستان (به اشتباه) با دو اسم متفاوت ارجاع شده که دور از انتظار و تعجب‌برانگیز بود. در خصوص ایرادهای مزبور رجوع کنید به صفحات ۲۸۰، ۲۸۱، ۲۸۹، ۳۶۴، ۳۸۴، ۴۱۴، ۴۳۵، ۴۳۶، ۴۵۵، ۴۵۸، ۴۷۴، ۵۱۳، ۵۲۶. شماره صفحات را ملاحظه کنید، چندان کم هم نیستند!