شناسنامه محصول
تزار و کاتیا

تزار و کاتیا

نویسنده: لویس دکو 
ترجمه: ذبیح‌الله منصوری
ناشر: نگارستان کتاب
سال نشر: 1389 (چاپ 4)
قیمت: 15000 تومان
تعداد صفحات: 328 صفحه
شابك: 978-964-8155-52-5
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 6 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (3 امتیاز با رای 1 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'تزار و کاتیا':

تزار الکساندر، امپراطور روسیه، قرار است که از کاخ شاهزاده دالگورکی دیدن کند. از بخت بد همه اعضای خانواده‌ی شاهزاده بیمار می‌شوند و از ترس اینکه این بیماری به مهمان عالی‌قدرشان سرایت کند، پزشک همه آنها را قرنطینه می‌کند. همه به جز کاتیا دختر جوان خانواده که در نهایت تعجب بیمار نشده و سالم و سلامت است.
کاتیا مامور می‌شود تا از طرف اعضای خانواده‌اش به تزار خوش‌آمد بگوید. اما در روز رسیدن تزار، او با اسب خود، در حالی که تزار شاهد ماجراست، از میان رودخانه می‌گذرد و با لباس‌هایی خیس به حضور امپراطور روسیه می‌رسد تا به او خیرمقدم بگوید.
این برخورد خودمانی کاتیا موجب تفریح و شادی الکساندر و همراهان او می‌شود و این آشنایی سبب می‌شود تا کاتیای جوان هم به قلب فرمانروای روسیه و هم به دربار پر خدعه و نیرنگ تزار راه یابد.
داستان با این جملات آغاز می‌شود:
"پیشکار کاخ شاهزاده "دالگورکی" در حضور شاهزاده ایستاده بود و گزارشی راجع به گلهای باغ تقدیم می‌کرد.
شاهزاده وقتی گزارش پیشکار خود را شنید گرفتار سرفه‌ای شدید شد و در وسط سرفه گفت: این دختر را باید شلاق زد و اگر این آنفلونزای ملعون مرا بستری نکرده بود، خود من او را تنبیه می‌کردم.
پیشکار گفت: شاهزاده بزرگوار، اگر رعایت احترام شما نبود می‌گفتم این دختر از رگبار و تگرگ خطرناکتر است، زیرا او عمدا اسب خود را وارد باغچه کرد، در صورتی که می‌دانست اسبش عادت دارد بمحض ورود به باغچه روی گل و گیاه بغلتد. این مرتبه هم بمحض این که اسب وارد باغچه شد شروع به غلتیدن کرد و تمام گلها را از بین برد.
شاهزاده گفت: آیا گلها خیلی آسیب دیده‌اند و نمی‌توان آنها را اصلاح کرد؟
پیشکار گفت: شاهزاده بزرگوار، اگر بدانید که باغچه ما چقدر زیبا بود و گلهای میخک هندی روی زمینه گلهای بگونیا چقدر جلوه داشت. باغبان شما مدت چند روز سی روستایی را به کار واداشته بود و آنها با پنجاه‌هزار گل، مقابل کاخ در باغچه این جمله را به وجود آورده بودند "زنده باد تزار". ولی این دخترخانم در ظرف چند لحظه تمام این گلها را از بین برد و بوته‌های میخک هندی و بگونیا زیر تنه اسب بکلی له شد ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!