ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
ماهی طلا
(Poisson D'Or)
نویسنده:
ژان ماری گوستاو لوکلزیو
(Jean-Marie Gustave Le Clézio)
ترجمه:
فرزانه شهفر
ناشر:
افق
سال نشر:
1398
(چاپ
3
)
قیمت:
85000
تومان
تعداد صفحات:
300
صفحه
شابك:
978-964-369-562-0
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 3 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'ماهی طلا':
این رمان، داستان زندگی پرماجرا و پرافت و خیز دختر سیاهپوست مراکشی است که در کودکی از قبیله و خانواده خود دزدیده و به زنی یهودی به نام لاله فروخته میشود. این زن سالها او را در خانه خود نگه میدارد، اما اجازه خروج از خانه را به او نمیدهد، تا اینکه لاله در بستر بیماری و مرگ میافتد، پس از مرگ او لیلا از خانه خارج میشود و تجربیات مختلفی را پشتسر میگذارد. تجربیات تلخ و شیرینی را که دختری تنها و بیخانمان در زندگی اجتماعی با دنیای پیرامون خود میتواند با آن روبرو شود. او که ابتدا میپندارد، از زندان زندگی با لاله آزاد شده است، در موقعیتهای گوناگون هر بار خود را در زندانی تازه مییابد. (برگرفته از مطلب وب سایت "مد و مه" درباره کتاب)
فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"دختر بچهای شش یا هفت ساله بودم که مرا دزدیدند. به راستی چیزی یادم نمیآید، چون خیلی کوچک بودم و گذشت روزها خاطرهاش را هم کمرنگ کرده. بیشتر مثل خواب است، مثل کابوسی دوردست و هولناک، که بعضی شبها برمیگردد تا حتی روزم را آشفته کند. جادهای سفید از نور خورشید، خاکآلود و خلوت، آسمان آبی، جیغ دلخراش پرندهای سیاه، و بلافاصله دستهای مردی که مرا توی کیسه میاندازد و من احساس خفقان میکنم. بعد هم زنی به اسم لاله اسماء مرا میخرد.
برای همین نام حقیقیام را نمیدانم، همان نامی که مادرم موقع تولد به من داد. نه نام پدرم را میدانم و نه حتی نام جایی را که در آن به دنیا آمدهام. هرچه میدانم همانی است که لاله اسماء برایم گفته، اینکه شبی به خانهاش آمدم، و او هم اسمم را گذاشت لیلا، یعنی شب ..."
اطلاعات بیشتر درباره این کتاب را
اینجا
و
اینجا
بیابید.
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!