شناسنامه محصول
ساعت آفتابی
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

ساعت آفتابی

(The Sundial)
نویسنده: شرلی جکسون (Shirley Jackson)
ترجمه: محمدرضا شکاری
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1393 (چاپ 1)
قیمت: 13000 تومان
تعداد صفحات: 288 صفحه
شابك: 978-600-182-122-6
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 1 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'ساعت آفتابی':

داستان در عصر روز خاکسپاری لایونل هالوران آغاز می‌شود. زمانی که همه فامیل در خانه بزرگ این خانواده گرد هم آمده‌اند و هرکدام نسبت به تغییری که مرگ لایونل در زندگی‌اش بوجود می‌آورد به فکر فرو رفته. بزرگ‌ترین تغییر، ارث بردن خانه و زمین‌های خاندان هالوران است که حالا به خانم هالوران، مادر لایونل، ارث رسیده است.
اما کشاکش بر سر ارث و میراث زیاد دیری نمی‌پاید. چون فنی، خواهر لایونل، شبح روح پدرش را در باغ می‌بیند و شبح به او خبر می‌دهد که پایان دنیا نزدیک است و از این آخرالزمان تنها اهالی خانه هالوران جان سالم بدر خواهند برد ...
داستان با این جملات آغاز می‌شود:
"آن‌ها پس از مراسم خاکسپاری به خانه برگشتند، خانه‌ای که حالا بی‌چون و چرا متعلق به خانم هالوران بود. با ناراحتی و بدون هیچ اطمینانی در راهروی بزرگ و زیبای ورودی ایستادند و خانم هالوران را نگاه کردند که به سمت راست خانه رفت تا به آقای هالوران خبر بدهد که مراسم تشییع جنازه لایونل بدون حادثه‌ی شورانگیزی برگزار شده است. خانم هالوران جوان در حالی که مادرشوهرش را می‌پایید، گفت: "ممکنه توی درگاهی بیفته و بمیره. فنسی، عزیزم، دلت می‌خواد ببینی مامان‌بزرگ توی درگاهی افتاده و مرده؟"
"بله، مادر." فنسی دامن بلند سیاهش را که مادربزرگش تنش کرده بود، مرتب کرد. خانم هالوران جوان حس می‌کرد که رنگ سیاه برای دختربچه ده ساله مناسب نیست و این‌که در هر صورت آن لباس، زیادی بلند است و مطمئنا برای خانواده‌ای باآبرو مانند هالوران بسیار ساده و بی‌ریخت است. آن روز صبح برای آن‌که مقصود خود را ثابت کند، خودش را به یک حمله نفس‌تنگی زده بود، ولی با این وجود آن لباس سیاه‌رنگ را تن فنسی کرده بودند. دامن بلند سیاه‌رنگ در مراسم خاکسپاری و همین‌طور توی ماشین او را سرگرم کرده بود و اگر به خاطر حضور مادربزرگ نبود، ممکن بود او کاملا از آن روز لذت ببرد ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!