بخريد و بخوانيد ...
امپراتور و بازی امپراتور
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

امپراتور و بازی امپراتور

(The Emperor)
نویسنده: ریشارد کاپوشینسکی ( Ryszard Kapuscinski)
ترجمه: حسن کامشاد
ناشر: ماهی
سال نشر: 1393 (چاپ 1)
قیمت: 13500 تومان
تعداد صفحات: 255 صفحه
شابك: 978-964-209-122-5
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 14 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (5 امتیاز با رای 1 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'امپراتور و بازی امپراتور':

کتاب به سال‌های آخر حکومت هیلا سیلاسی، امپراتور حبشه می‌پردازد. سیلاسی در سال 1974، پس از 60 سال حکومت، با قیام تعدادی از افسران مخالف حکومتش، برکنار شد و پس از یکسال اسارت، بنا بر اعلام دولت انقلابی، در یکی از کاخ‌های خود درگذشت.
نویسنده با تعدادی از خدمتگزاران و کارگزاران حکومت سیلاسی مصاحبه کرده است. متن این مصاحبه‌ها مطالب کتاب را تشکیل می‌دهد. اما کاپوشینسکی به روش معمول مصاحبه‌ها را بصورت کامل در کنار هم قرار نداده، بلکه بخش‌های کوتاه از مصاحبه‌های مختلف را مثل جورچین (پازل) کنار هم چیده است.
مصاحبه‌ها پس از سقوط "امپراتور" انجام شده‌اند. بنابراین مصاحبه‌شوندگان در صحبت‌هایشان همه به دورانی گذشته اشاره می‌کنند. آنها همگی جزو دست‌اندرکاران حکومتی برافتاده بوده‌اند، به همین خاطر نویسنده به نام هیچکدام از آنها اشاره نمی‌کند و هریک را با نام مخفف خطاب قرار می‌دهد.
مترجم همچنین به انتهای کتاب متن نمایشنامه‌ای را افزوده که با الهام از کتاب "امپراتور" نوشته شده است.
در بخشی از کتاب از زبان یکی از خدمتگزاران "امپراتور" چنین آمده است:
"گ. ه. م.

بنده مامور تشریفات بلندپایه‌ای بودم، اما پشت سرم می‌گفتند فلانی کوکوی اعلیحضرت همایونی است. علت آن بود که یکی از این ساعت‌های سوییسی که کوکویی از آن بیرون می‌پرد و ساعت را اعلام می‌کرد، در دفتر کار امپراتور به دیوار آویزان بود. در ساعاتی که ذات امجد سرگرم امور پادشاهی بودند، من افتخار انجام وظیفه‌ای مشابه آن ساعت را داشتم. وقتی، طبق تشریفات رسمی، هنگام آن می‌رسید که امپراتور از مشغله‌ای به مشغله‌ی دیگر بپردازند، بنده روبه‌روی ایشان می‌ایستادم و چندین بار تعظیم می‌کردم. این اشاره بود به ساحت پرفراست ملوکانه که ساعتی به اتمام رسیده و موقع آن شده که ساعت دیگری را آغاز فرمایند.
ولنگاران، که در هر درباری یافت می‌شوند و خوششان می‌آید زیردستانشان را دست بیندازند، به شوخی می‌گفتند که شغل شریف من، و تنها علت وجودی‌ام، دولا راست شدن است. درست است که من جز تعظیم، آن هم در دقایقی معین، در برابر ذات اقدس همایونی کاری نداشتم، اما اگر مقامم اجازه‌ی چنین گستاخی‌‌ای را می‌داد، به این حضرات جواب می‌دادم که تعظیم‌های حقیر دست‌کم جنبه‌ی تشریفاتی و کاربردی داشت، سودمند بود و به هدف دولت، یعنی به هدفی والا خدمت می‌کرد ..."

نظر كسانی كه كتاب را خوانده‌اند:

 صفورا زواران حسيني:  بالاخره تمام شد! طول کشید نه به خاطر سختی کتاب یا بدی ترجمه. اتفاقا که سبک کاپوشچینکی که خودش اسمش را "گزارش ادبی" گذاشته را دوست دارم. ترجمه حسن کامشاد هم بسیار خوب بود، با لحنی که خیلی زیاد به فضای کتاب می‌خورد. درد کتاب پر مطلب بودنش بود، ریز ریز و ضمیمه‌هایش هم پرمطلب‌ترش کرده. البته کم زمانی خودم هم مزید بر علت شده بود. خلاصه این که کتابی بود لذتبخش.