شناسنامه محصول
غرور گمشده، عشق و مرگ در اردن امروزی
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

غرور گمشده، عشق و مرگ در اردن امروزی

(Honor Lost: Love and Death in Modern-Day Jordan)
نویسنده: نرما خوری (Norma Khouri)
ترجمه: فریبا شاملو صفوی
ناشر: ترانه + محقق
سال نشر: 1389 (چاپ 1)
قیمت: 5000 تومان
تعداد صفحات: 207 صفحه
شابك: 978-964-8672-46-6
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 27 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (3.2 امتیاز با رای 5 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'غرور گمشده، عشق و مرگ در اردن امروزی':

داستان به قتل‌های ناموسی در کشور اردن می‌پردازد. نورما و دالیا دو دوست صمیمی هستند که با یکدیگر کار می‌کنند. دالیا عاشق پسر جوانی می‌شود که مسیحی است. اما وقتی خانواده‌اش از این مساله مطلع می‌شوند او را بخاطر این گناه به قتل می‌رسانند. حالا جان نورما هم در خطر است. چون خانواده دالیا فکر می‌کنند که مسبب دوستی دالیا با پسر مسیحی نورما بوده است ...
داستان با این جملات آغاز می‌شود:
"اتاق کهنه و نامرتب پشت سالن آرایشگاه مختلط زیاد توی چشم نبود. نشانه‌های فرسودگی بیست ساله بر دیوارهایی که زمانی سفید بودند لک انداخته بود و کاشی کف اتاق که زمانی رنگ تند بژ خاکی آن می‌درخشید، اکنون زرد-خاکستری مات شده بودند. کاناپه‌ی قهوه‌ای کثیف و از ریخت افتاده‌ی سمت راست به پیرمرد زهوار دررفته‌ای می‌مانست که به مرور زمان آبله‌رو هم شده بود. ولی بهترین دوستم، دالیا، و من، ارزش واقعی اتاق را می‌دانستیم. آن‌جا برایمان یک معبد و یک پناهگاه بود، تنها جایی که خلوت می‌کردیم و آزاد بودیم تا در اسرار، امید و رویا و ناامیدی‌هایمان شریک بشویم.
آن کاناپه همانی بود که در سیزده سالگی بر آن نشستیم و پیمان بستیم که هیچ‌کس و هیچ‌چیز هرگز نتواند دوستی ما را به هم بزند. ما که مثل دو خواهر بودیم، با فاصله‌ی چند ماه در 1970 به دنیا آمده و در ناحیه‌ی جبل حسین امان، همسایه‌ی نزدیک هم بودیم. تقریبا از سه سالگی در پارک محلی یکدیگر را می‌دیدم و کمابیش بی‌درنگ دوستان جدایی‌ناپذیری شدیم. علیرغم مذهب متفاوت ما - آن‌ها مسلمان و ما کاتولیک بودیم - موانع رو به رشدی پیش رویمان بود که همبستگی‌های خواهرانه‌ای را بین ما تقویت می‌کرد ..."

نظر كسانی كه كتاب را خوانده‌اند:

 سارا رنجبر:  از لحاظ ترجمه چنگى به دل نمي‌زند نه آنكه خيلى بد باشد اما آنچنان خوب هم نيست.
بسيار حزن‌انگيز است زنانى كه كوچكترين آزادى ندارند و مردانى كه بر مرگ و زندگى آنان دلالت دارند، با اميد به روزى كه هيچ انسانى صرفنظر از جنسيتى كه دارد مورد ظلم قرار نگيرد

 الهه سعادتي:  دومین ارسالی جیره‌ی کتاب هم خوب بود لذت بردم از خوندنش خصوصا که درباره‌ی این موضوع تا به حال چیزی نخونده بودم. باز هم ممنون.

 حنيفه ايمانيان:  حالم بده، خیلی بد
یاد کتابی افتادم که چند سال پیش خوانده بودم با همین مضمون درباره زنان عربستان، اسم کتاب یادم نیست ولی یادم هست که تا چند روز همین حالت را داشتم.

واقعا همچین آدمهایی هم توی دنیا پیدا می شوند؟