بخريد و بخوانيد ...
مرگ بسیار آرام
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

مرگ بسیار آرام

(A Very Easy Death)
نویسنده: سیمون دوبووار (Simone De Beauvoir)
ترجمه: فریدون مجلسی
ناشر: دنیای نو
سال نشر: 1393 (چاپ 2)
قیمت: 79000 تومان
تعداد صفحات: 96 صفحه
شابك: 978-964-172-084-3
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 44 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (3.25 امتیاز با رای 4 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'مرگ بسیار آرام':

کتاب نوعی تفکر و تامل فلسفی درباره‌ی مرگ است: معمایی که همیشه ذهن آدمی را به خود مشغول داشته است.
… سیمون دوبووار، این تجربه را در آخرین روزهای عمر مادرش آزموده است. مادر او در هفتاد و هشت سالگی زمین می‌خورد و استخوان بالای رانش می‌شکند ... احتضار او چهار هفته طول می‌کشد. اما این زن سالخورده زندگی را دوست می‌دارد و هر روز از عمر خود را غنیمتی می‌شمارد، و نمی‌خواهد باور کند که به آخرین لحظه‌ها رسیده است. و در عین حال چون در آن روزها زنده ماندن او با تحمل زجر و عذابی جانکاه همراه است، برای نزدیکانش این سوال را پیش می‌آورد که آیا بهتر نیست که از ادامه‌ی درمان او دست بردارند و بگذارند که زودتر جان بسپارد و از تحمل آن همه آزار و عذاب آسوده شود؟ (برگرفته از مقدمه مترجم کتاب)
مطالب کتاب با این جملات آغاز می‌شود:
"ساعت چهار بعدازظهر روز پنج‌شنبه 24 اکتبر 1964 در هتل مینروای رم بودم. قرار بود فردای آن روز به پاریس بازگردم. نوشته‌هایم را مرتب می‌کردم، که تلفن زنگ زد. "بوست" از پاریس به من خبر داد: "حادثه‌ی بدی برای مادرتان اتفاق افتاده". بی‌درنگ این فکر به ذهن‌ام رسید که مادرم از این طرف خیابان به آن طرف می‌رفته، که یک اتومبیل او را زیر گرفته است. اما بوست می‌گفت: "مادرتان در حمام زمین خورده و استخوان بالای رانش شکسته."
بوست با مادرم ساکن یک ساختمان بودند. آن‌طور که می‌گفت: "او و الگا ساعت ده شب از پله‌های ساختمان بالا می‌رفته‌اند، که یک زن و دو پاسبان را در پله‌های بالاتر دیده‌اند و آن زن به آن‌ها گفته است که خانم دوبووار در طبقه‌ی دوم زمین خورده، و دو ساعت تمام با هزار زحمت روی زمین خزیده، تا به تلفن رسیده و به دوستش خانم تاردیو گفته است که بیایند و برای نجات او در را بشکنند". آن‌ها همراه آن زن و دو پاسبان به آپارتمان رفته، و دیده بودند که مادرم در لباس خانه قرمز مخمل کبریتی‌اش روی زمین افتاده است ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!