ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
میکروفیکشن (داستانریزه)
(Micro Fiction: An Anthology of Fifty Really Short Stories)
نویسنده:
جرومی اشترن (گردآوری و مقدمه)
ترجمه:
اسدالله امرایی
ناشر:
قطره
سال نشر:
1393
(چاپ
2
)
قیمت:
6000
تومان
تعداد صفحات:
156
صفحه
شابك:
978-600-119-651-5
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 2 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'میکروفیکشن (داستانریزه)':
تلاش برای نوشتن داستانی جدی در حجم کمتر از 250 کلمه، در ظاهر به این میماند که کار ناخوشایندی از یکی بخواهی، مثل نقاشی یک منظره روی یک دانهی برنج. اما داستانهای بسیار قدیمی قدرتمندی وجود دارند که در دستهبندیهای داستان کوتاهکوتاه میگنجند. پیش از اختراع نوشتن، حکایت وجود داشته. روایت سادهی ماجراهای شکار، خطری که از بیخ گوش گذشته و یا بخت و اقبالی که در آنی رو آورده …
خوب در یک صفحه تایپی چه داستانی میتوان نوشت؟ چه شکلی دارد؟ چه امکاناتی دارد؟ از نویسندگان خواستیم سعی خود را بکنند. جایزه صد دلار بود، به اضافهی یک صندوق پرتقال فلوریدا. بعد از ده سال به این نتیجه رسیدیم که زمان آن رسیده تا ماجرا را از حوزهی مسابقه فراتر ببریم، موضوع را برای نویسندگان مطرح به فراخوان گذاشتیم و بسیاری با شجاعت تمام پا به عرصه گذاشتند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
کتاب حاوی 46 "داستانریزه" است که طول هریک کمتر از 250 کلمه است.
در اولین داستانریزه کتاب با عنوان "شوهر یک شاعر" میخوانیم:
"ردیف جلو مینشیند، گنده، مرد گندهای با دستهای گنده، گوشهای گنده، لب و دهان خشک. موی سرش را تازه اصلاح کرده، با صورت سرخ و سفید، چشمهای روشن که پلک نمیزند، مردی آرام و نازنین، اولین چیزی که تداعی میکند، همین است، مرد آرامی که بلد است چهطور گوش کند، زن که بالای صحنه با لباس مشکی کوتاه کج میشود و مج میشود و شعری میخواند دربارهی وقتی که مچ دستهای خود را بریده بود، شعر دیگری دربارهی مردی که هنوز میبیند و شعر سوم دربارهی حرف نامربوطی که خود او شش سال بهاش گفته بود و زن نه از یاد میبرد و نه درک میکرد. گوش میکند. او میداند شعرش که تمام شود، همه کف میزنند و یکی دو نفر که بیشتر زن هستند، بالا میآیند و او را میبوسند و شادمانی زیادی میکنند. تا میتواند خودش را میبندد به شراب. تند تند. سر راه که به خانه میروند میپرسد: "چهطور بود؟ جدا چهطور بود؟"
او میگوید: "فکر میکنم خوب بود؟"
در واقع منظورش هم همین است اما شب که زن خواب است روی تختشان دراز میکشد و از نقطهای روی شیشه به ماه خیره میشود. نقطهای که او از یاد برده بود."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!