ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
چرا نویسنده بزرگی نشدم
نویسنده:
بهار رهادوست
ناشر:
ناهید
سال نشر:
1392
(چاپ
1
)
قیمت:
8500
تومان
تعداد صفحات:
197
صفحه
شابك:
978-600-5865-15-8
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 28 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'چرا نویسنده بزرگی نشدم':
کتاب ماجرای زنی است که برای دیدار فرزندانش به آمریکا میرود. در آنجا رها از دغدغههای زیستمحیطی همیشگیاش، و در جریان ارتباطی که با طبیعت برقرار میکند، به مکاشفهای درونی میرسد و بر آن میشود به دیرینهترین رویای زندگیاش بپردازد. کتاب، شرح پاسخجویی به یک پرسش است که از قضا پرسش پنهان بسیاری از دوستداران قلمورزی هم هست، و دیالوگی است صمیمانه که در فرایند آن، راوی از دل تماشا در آینه خویشتن، به کاوشی اجتماعی در متن جامعه مرز و بومش نقب میزند. خواننده را که بخشی از پروژه واکاویاش شده، به تجربه زیستهاش میکشاند، و دست در دست او میگذارد تا پابهپای هم از مه عبور کنند، و پردهای را کنار بزنند برای نگاه به "نوشتن" در نور و نگاهی تازه. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
دیباچه کتاب با این جملات آغاز میشود:
"25 ژوئن 2012 / 5 تیر 1391 - پارک جنگلی سنتلوییس
دو ساعتی است که آزاد و سبکبال راه میروم. آزاد و سبکبال. تقریبا به میانه جنگل رسیدهام. دیگر حتی صدای دور خیابان را نمیشنوم. گاهی دوندهای از کنارم یا از برابرم میگذرد. دوروبرم سراسر سبز است و بالای سرم شاخههای برافراشته درختانی که گاه سر به هم آوردهاند و تنهشان با پیچکهای بالارونده پوشیده شده است. گاهی صدای پرندهای، جهش سنجابی و وزش پروانهای. اما بیشتر سکوت است و حس خنک هوایی که به پوست تنم میخورد و مرا به فضای شعر رابرت فراست میبرد. شاعر، روی علفهای پامالنشده راه میرفت و من نه. اما اتفاقی که دارد میافتد، درست مثل راه رفتن روی علفهای پانخورده جنگل است ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!