شناسنامه محصول
من پانزده ساله‌ام و نمی‌خواهم بمیرم
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

من پانزده ساله‌ام و نمی‌خواهم بمیرم

(I Am Fifteen--and I Don't Want To Die)
نویسنده: کریستین آرنوتی (Christine Arnothy)
ترجمه: آفاق زرگریان
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1391 (چاپ 1)
قیمت: 14500 تومان
تعداد صفحات: 383 صفحه
شابك: 978-600-182-066-3
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 1 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'من پانزده ساله‌ام و نمی‌خواهم بمیرم':

روایت کریستین آرنوتی، یک زندگی‌نامه تاثرانگیز، برگرفته از خاطرات دوران نوجوانی اوست. این داستان با توانایی و متانت لطیف او، چگونگی از هم پاشیدن یک زندگی عادی در دوران جنگ را به تصویر می‌کشد.
کریستین از سن پانزده سالگی خود، در سال 1945 داستانی تکان‌دهنده از وحشت، مرگ، گرسنگی، تشنگی و تجاوز می‌گوید. از روزهایی که او و خانواده‌اش از ترس رژه نظامی ارتش آلمان و روس در دوران محاصره بوداپست در زیرزمین خانه خود پنهان شده بودند.
دعا برای زنده ماندن، پرسیدن مداوم این سوال از خود که آیا روزی این تجربیات هولناک پایان خواهد یافت، سوگواری به خاطر از دست دادن دوستان پناهنده در زیرزمین و ناگهان، دست یافتن به آرامش افکار و رویاها، به آرزوهای همیشگی زندگی.
نوشته‌های او شرح وقایع تاریخی هولناک اما متهورانه از هراس و وحشت جنگ است. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز می‌شود:
"آن روز بعدازظهر، ورود پیشتا به زیرزمین درست مثل ظهور رستگاری بود. شب از راه رسیده بود اما ما دیگر تفاوت بین شب و روز را نمی‌فهمیدیم و در سرداب نمناک خانه‌مان کنار رود دانوب گرفتار شده بودیم. لحظات به کندی می‌گذشت. عقربه‌های ساعت بدون خستگی روی صفحه‌ی مدرج حرکت می‌کردند و زمان را نشان می‌دادند. نمی‌دانستیم تا کی باید توی آن زیرزمین دود گرفته و پر از گرد و خاک مثل کرم‌ها در هم بلولیم. دو هفته، دو سال، یا ... نمی‌دانستیم "امروز" یا "فردایی" وجود خواهد داشت یا زندگی‌مان تا ابد توی آن سرداب جهنمی تاریک دود زده، خلاصه خواهد شد.
سه روز اول، تقریبا به سرعت گذشت. هر بار که صدای پایی می‌آمد گوش‌هامان را تیز می‌کردیم تا ببینیم شاید روس‌ها آمده باشند و جنگ تمام شده باشد و ... آن‌وقت می‌توانستیم به اتاق‌هامان برگردیم و زندگی را از همان لحظه‌ای که ناخواسته دگرگون شده بود، دوباره ادامه بدهیم ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!