ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
و دیگر نیست
نویسنده:
مهشید مشیری
ناشر:
کتابسرای تندیس
سال نشر:
1391
(چاپ
1
)
قیمت:
13000
تومان
تعداد صفحات:
344
صفحه
شابك:
978-600-182-060-1
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 1 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'و دیگر نیست':
کتاب حاضر شامل دو داستان بلند و 22 داستان کوتاه است.
این داستانها که در زمانهای گوناگون، (بین سالهای 59 تا 82)، نوشته شدهاند، طبیعتا حال و هوای متفاوتی با یکدیگر دارند. با این همه بر آن شدم که آنها را در کنار هم و در یک مجموعه گردآوری کنم.
داستان آخر با عنوان "موش کوچولو میخواهد دنیا را کشف کند" ترجمهی دوران خردسالی پسرم، و تجربهی مشترک او و من در فرایند عملی ترجمهی داستان کودکان است.
چون این داستان از نظر احساسی جایگاهی برایم دارد، خواستم که آن را نیز در این مجموعه و در کنار داستانهای خودم بگذارم. (برگرفته از یادداشت نویسنده در ابتدای کتاب)
داستان "آتشی هست" با این جملات آغاز میشود:
" "درآمد سفر، خزانه تهی، آینده تاریک. بالاخره چه خواهد شد؟"
این نجوای داداش است که گوش را مینوازد. نجوا میکند و با خودنویس پارکر پنجاه و یکش، که از بنگاه پارکر چهارراه قوامالسلطنه خریده است، مینویسد: "اوضاع کشور را میتوان در چند جمله خلاصه کرد ..." داداش خودنویس را در دست راست گرفته و پیشانی را به کف دست چپش تکیه داده است. چهرهاش فکور و جدی است. سرمقاله مینویسد. او سردبیر روزنامهای است که صاحب امتیاز و مدیر مسئول آن خودش است. داداش عاشق ایران است و به هر چیز و هر کس که مظهر ایرانی بودن است علاقه دارد. او شاهنامهی چاپ مسکو به آن گرانی را نخریده است که در کتابخانهاش همینطور بماند و خاک بخورد. شاهنامه را خوانده و بسیاری از بیتهای آن را در حافظهاش نگاه داشته است. داداش از فردوسی با احترام یاد میکند. به همین دلیل نام روزنامهاش را حکیم طوس گذاشته است ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!