ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
قلابی
نویسنده:
رومن گاری
(Romain Gary)
ترجمه:
سمیه نوروزی
ناشر:
چشمه
سال نشر:
؟
(چاپ
1
)
قیمت:
5200
تومان
تعداد صفحات:
؟
صفحه
شابك:
?
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 13 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'قلابی':
رومن گاری با چهار نام مختلف داستان نوشت، دوبار جایزهی گنکور برد، تا پایان عمرش به ژنرال دوگل وفادار ماند و هیچگاه نتوانست خاطرهی فداکاریهای خارقالعادهی مادرش را از یاد ببرد. در سالهایی که بسیاری پایان خلاقیت ادبی او را اعلام کردند، با یکی از نامهای مستعارش داستان نوشت و حیرت همان منتقدانی را برانگیخت که دیگر آیندهای ادبی برایش متصور نبودند. بهخصوص رمان "زندگی در پیش رو" که با نام مستعار امیل آژار چاپ شد. تازه بعد از خودکشی رومن گاری بود که جهان دریافت نویسندهی این رمان و چند کتاب دیگری که با نامهای جعلی دیگرش به چاپ رسیده بودند، همین نویسندهی روسیالاصل فرانسوی بوده است.
در این مجموعه پنج داستان کوتاه از او میخوانیم که در آنها دغدغههای همیشگی این خلبان جنگ جهانی دوم آشکار است. دغدغههای نویسندهای که در نامهی خودکشیاش تنها این یک جمله را نوشت:
"خیلی خوش گذشت، ممنون و خداحافظ."
(برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان "قدرت و شرافت" با این جملات آغاز میشود:
"آدریان:
"همه را لمبوندن."
همانطور که روی پشتبام کمین میکشیدند و دهکده زیر پاهاشان چرت میزد، تمام شب را بیهوده منتظر مانده بودند تا صدای آواز خروس یا واقواق سگی به گوششان برسد. پانایی داد زد:
"حتا سگا؟ به نظرت هرچی سگم بوده، خوردن؟"
خندهی چربی پر از تف و آب دهان ول میدهد؛ طوری که شب آرام را به لجن میکشاند. کپففف دستور میدهد:
"خفه شین!"
سه رومانیایی ساکت میشوند. میشل کریستانو پیر با بیصبری تمام مشتش را گره میکند. خانهی فدور مثل طعمهای که از لانهاش سرک میکشد، کمکم از تاریکی بیرون میآید. جنگی که آخر و عاقبتش با شکست گره خورد، شور و هیجانی برایش نگذاشته. آمده پیش آلمانها تا تسویهحساب شخصی کند: همسایهشان فدور برای دخترش، بچه ساخته ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!