درباره كتاب 'دردسر ساز!':
کل ماتیوز، پسر پانزده ساله، سالهاست که دعوا و دزدی میکند. مجازات آخرین جرمش؛ که کوبیدن سر پیتر پرسکال به پیادهرو خیابان است، خیلی سنگین است. کل باید بین زندان، و "دایرهی دادرسی سرخپوستان آمریکا" یکی را انتخاب کند. در هر صورت، یا پشت میلههای زندان زندگی میکند، و یا یک سال جدا از دیگران.
کل "دایرهی دادرسی" را انتخاب میکند. اما ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"کل ماتیوز، همین که با باد سرد پاییزی روبهرو شد، جسورانه قسمت جلو قایق آلومینیومی زانو زد. هر بار که قایق کوچک از روی موج تازهای پایین میافتاد، دستبندهای فلزی کهنهاش آزارش میداد. با آنکه قبول کرده بود تا رسیدن به جزیره و شروع دورهی تبعیدش، دستبند به دست بماند، از دستبندها شاکی بود. کل ناچار شده بود قبول کند که یک سال تمام، تک و تنها در جزیرهای در شرق آلاسکا زندگی کند؛ چون در غیر این صورت بایست در مینیاپولیس به زندان میرفت.
دو مرد کل را در این مرحلهی سفرش، که مرحلهی نهایی بود، همراهی میکردند. وسط قایق، گاروی، افسر مراقب سرخپوست، صداکلفت و متلکگویی از مینیاپولیس نشسته بود. گاروی میگفت که در اصل، از اهالی تلینگیت است و تلینگیت را چنان با افتاخار و با پیچاندن زبانش ادا میکرد که کلینگکیت از آب درمیآمد! … "