فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"انسان چه زمانی انسان شد؟ در روزگار دور، روزگارهای بس دور، انسان چگونه بود؟ بهراستی انسان چه زمانی انسان شد؟ پاسخ روشنی برای این پرسش وجود ندارد.
کتابمان را از روزگارهای بس دور، از آن هنگام که نه تمدنی بود و نه حتی نشانههایی از اندیشه و فرهنگ، آغاز میکنیم. آن روزگار را دوران توحش مینامند؛ دورهای که انسانریختها در گروههای کوچک، در قلمرو زیستی محدودی به سر میبردند و زیستگاهشان، دشتها و بیشهها یا غارها و حفرههای زمین بود.
سنگوارههای یک گروه سیزده نفره از این انسانریختها در اتیوپی کشف شده است. این گروه، چهار کودک و نه نفر در آستانهی بلوغ تا تازهبالغ را شامل میشود. این یافتهها نشان میدهند که انسانریختها گروهی زندگی میکردند. آنان در جستوجوی خوراک، از سپیدهدم تا شامگاه در محدودهی زیستی خود، راهها را میپیمودند و هرچه خوردنی بود، در دهان خود و کودکانشان میگذاشتند ..."