شناسنامه محصول
چهار باد
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

چهار باد

(The Four Winds)
نویسنده: کریستین هانا (Kristin Hannah)
ترجمه: آفاق زرگریان
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1400 (چاپ 1)
قیمت: 160000 تومان  136000 تومان
تعداد صفحات: 551 صفحه
شابك: 978-600-182-708-2
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 1 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'چهار باد':

سال 1921، تگزاس. جنگ جهانی اول پایان یافته است و جهان در خوش‌بینی ساده‌لوحانه‌ای درباره آینده خود فرو رفته است. در آمریکا هم خبری از ناامیدی و بدبینی نیست. البته اوضاع برای السا ولکات فرق می‌کند. در جهانی که تنها گزینه ممکن برای یک زن جوان، ازدواج است او مسن‌تر از آن است که امیدی به یک وصلت موفق داشته باشد. شاید برای همین بود که وقتی سرنوشت رافائلو مارتینلی را در مقابل او قرار داد، زمان زیادی طول نکشید تا او تصمیم بگیرد مسیر زندگی‌اش را تغییر بدهد و با مردی که هیچ شناختی از او ندارد ازدواج کند.

سال 1934 اما جهان دوباره تغییر کرده. حالا دیگر همه بیکار و گرسنه هستند. خبری از آن خوشی و خوش‌بینی عمومی نیست. خشکسالی بیداد می‌کند و کشاورزان برای زنده مانده ناامیدانه دست‌وپا می‌زنند. طوفان‌های گرد و غبار بی‌امان در سراسر دشت می‌چرخد. همه‌چیز در مزرعه مارتینلی در حال مرگ است، از جمله رابطه متزلزل السا با همسرش. هر روز برای السا نبردی است ناامیدانه با طبیعت و مبارزه‌ای برای زنده نگه داشتن فرزندانش.

در این زمانه خطرناک، السا - مانند بسیاری از همسایگانش - باید یک انتخاب دردناک انجام دهد: برای سرزمینی که دوست دارد بجنگد یا آن را پشت سر بگذارد و به غرب، به کالیفرنیا، برود و زندگی بهتری برای خانواده‌اش را در آنجا جستجو کند ...

داستان با این جملات آغاز می‌شود:

"السا ولکات، سال‌ها در تنهایی اجباری زندگی کرده بود، ماجراهای تخیلی را خوانده و زندگی‌های دیگر را تصور کرده بود. در اتاق‌خواب دلگیر خود، با رمان‌هایی احاطه شده بود که تنها دوست‌های او شده بودند، گاهی جرئت می‌کرد خود را توی یکی از آن ماجراها تجسم کند، ولی نه همیشه. خانواده‌اش مدام به او می‌گفتند بیماری‌ای که در بچگی از آن نجات پیدا کرده، زندگی‌اش را تغییر داده و این شکنندگی و انزوا را برای او به جا گذاشته است، و السا در روزهای خوب حرف آن‌ها را باور می‌کرد.

در روزهای بد، مثل امروز، السا می‌دانست که او در خانواده‌ی خود یک بیگانه است. و آن‌ها از همان ابتدای روز این را احساس کرده بودند، فهمیده بودند السا سر حوصله نیست.

نوعی رنج و آزردگی وجود داشت که با عدم رضایت همیشگی همراه بود؛ حسی از گم کردن چیزی بی‌نام و ناشناخته. السا با ساکت ماندن، با نخواستن توجه آن‌ها یا طلب آن، با پذیرفتن اینکه آن‌ها دوستش داشتند ولی او را نمی‌پسندیدند، زندگی کرده بود ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!