شناسنامه محصول
محفل مخفی جادوگران (مجموعه هاری مرلین - کتاب اول)
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

محفل مخفی جادوگران (مجموعه هاری مرلین - کتاب اول)

(Harley Merlin and the Secret Coven)
نویسنده: بلا فارست (Bella Forrest)
ترجمه: زهرا چفلکی
ناشر: تندیس
سال نشر: 1399 (چاپ 1)
قیمت: 76000 تومان  65000 تومان
تعداد صفحات: 447 صفحه
شابك: 978-600-182-630-6
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 2 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'محفل مخفی جادوگران (مجموعه هاری مرلین - کتاب اول)':

هارلی اسمیت نوزده ساله به کار و زندگی خودش مشغول است. پیتزا می‌خورد، سر کار می‌رود، از قدرت‌های مخصوصش یواشکی استفاده می‌کند و فیلم‌های تینیجری می‌بیند.
اما یک روز با ورود وید و هیولایی که نزدیک است او را یک لقمه‌ی چپ کند، اوضاع عوض می‌شود.
هارلی باید خودش را به محفل جادوگران معرفی کند. ولی او حتی نمی‌داند واقعا جادوگر است یا نه.
هم-احساسی، کنترل عناصر چهارگانه، تلکینتیک و بقیه‌ی قدرت‌هایی که دارد، از جایی سرچشمه گرفته و او می‌خواهد بفهمد چطور به وجود آمده‌است.
اما محفل جادوگران راز بسیار تاریکی دارد.
یکی از اعضای محفل به دنبال خون اوست.
حالا هارلی باید قبل از این که دنیای جادوگرها و انسان‌ها برای همیشه نابود بشود، با کمک وید و بقیه‌ی دوست‌های جدیدش بفهمد این خائن کیست و چرا او را هدف قرار داده‌است...(برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)

داستان با این جملات آغاز می‌شود:

"چشم‌هایم دور میز پوکر سرگردان شد. میزگردان، جوانی در اوایل دهه‌ی بیست‌سالگی بود که پیراهن سفید و تمیز به همراه کت نیم‌تنه ابریشمی مشکی پوشیده و موهایش را با یک عالمه ژل به عقب تاب داده بود. مهارت این پسر در گرداندن میز بازی خیره‌کننده بود. سراغ بررسی بازیکنان رفتم.

دو زن و سه مرد.

سه نفر از آن‌ها در جلسات ناشناس بازی‌های شبانه، جزو بازنده‌های همیشگی محسوب می‌شدند - می‌توانستم از اعصاب به‌هم‌ریخته و شانه‌های افتاده‌شان این موضوع را بفهمم - و احساس بدی داشتند. کاملا تابلو بود. دو نفر دیگر مردی بیست‌ویک ساله و پسری سبزه‌رو با نمک بود که عمرا یک روز بیشتر از بیست‌وسه سال داشت و باحال‌ترین خیارشوری بود که از بعدازظهر تا نیمه‌شب دیده بودم.

من از حقه‌ای ساده استفاده می‌کردم برای همین باید کارم را خوب انجام می‌دادم. سه ماه بود که در این شغل فعالیت می‌کردم و تا آن زمان مچ پنجاه‌نفری را که در کارت‌بازی تقلب می‌کردند، گرفته بودم ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!