شناسنامه محصول
تیغ شمشیر (مجموعه نخستین قانون، کتاب اول)
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

تیغ شمشیر (مجموعه نخستین قانون، کتاب اول)

(The Blade Itself (The First Law Trilogy (1)))
نویسنده: جو ابرکرومبی (Joe Abercrombie)
ترجمه: سعید سیمرغ
ناشر: تندیس
سال نشر: 1401 (چاپ 3)
قیمت: 240000 تومان
تعداد صفحات: 815 صفحه
شابك: 978-600-182-256-8
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'تیغ شمشیر (مجموعه نخستین قانون، کتاب اول)':

لوگن نه انگشتی، جنگجوی وحشی و بدنام، سرانجام با بداقبالی روبرو می‌شود. در حالی که یک تنه دشمنان زیادی برای خود پدید آورده، چیزی نمانده که به یک جنگجوی مرده تبدیل شود و پشت سرش چیزی بجز ترانه‌های ناخوشایند، دوستان مرده و تعداد زیادی دشمنان خوشحال باقی نگذارد.

نجیب‌زاده جیزال دن لوتار، افسری است خوش‌قیافه و مجسمه‌ی خودخواهی، که در ذهنش چیزی خطرناک‌تر از سرکیسه کردن دوستانش در کارت‌بازی و رویای برنده شدن در مسابقه‌ی شمشیربازی راه نیافته است. ولی جنگی در پیش است و قوانین میدان جنگ در سرزمین سرد شمالی، خونبار و متفاوت با مسابقه‌ی شمشیربازی است.

بازپرس گلوکتا، افلیجی است که شکنجه‌گر شده و هیچ چیز را بیش از بازگشت لوتار به خانه در یک تابوت، دوست ندارد. ولی هرچه نباشد، گلوکتا از همه بیزار است و تکه پاره کردن خائنین سرزمین‌های متحد و اعتراف گرفتن از آن‌ها، جای زیادی برای دوستی با او باقی نمی‌گذارد. رد قتل‌های پی‌درپی می‌توانند او را مستقیم به قلب پوسیده‌ی حکومت راهنمایی کنند، البته اگر آن‌قدر زنده بماند که بتواند این رد را دنبال کند.

در این هنگام، بیاز جادوگر وارد می‌شود. مردی با سر طاس که زود به خشم می‌آید و شاگردی رقت‌انگیز دارد. آیا او واقعا نخستین ساحران است، یا یک شیاد متقلب؟ ولی هر چه هست می‌تواند زندگی لوگن، جیزال و گلوکتا را کاملا با مشکل روبرو کند.

دسیسه‌های مرگبار آشکار می‌شوند، حساب‌های قدیمی آماده برای تسویه شدن هستند و مرز بین قهرمان و تبهکار آنقدر باریک است که می‌تواند به خونریزی بینجامد. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)

داستان با این جملات آغاز می‌شود:

"لوگن میان درختان پرید و پاهای برهنه‌اش روی زمین خیس از برفابه‌های لغزنده و برگ‌های سوزنی و نمناک کاج لیز خورد. هوایی که نفس می‌کشید، مانند سوهان سینه‌اش را می‌خراشید و خون با ضرب به مغزش می‌کوبید. سکندری خورد و به پهلو روی زمین افتاد و چیزی نمانده بود که با تبر خودش، سینه‌اش را بشکافد. نفس‌نفس‌زنان همان‌جا دراز کشید و به سایه‌های جنگل خیره شد.

مطمئن بود که داگمن تا همین یک لحظه‌ی پیش کنارش بود، اما اکنون هیچ اثری از او دیده نمی‌شد. دیگران هم همین‌طور. او یک رهبر بود که این‌طور از افرادش جدا افتاده بود. باید برمی‌گشت ولی شانکاها همه‌جا بودند. می‌توانست وجودشان را حس کند که در میان درختان حرکت می‌کردند. بینی‌اش از بوی آن‌ها انباشته شده بود ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!