ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
بندبازان
(The Tightrope Walkers)
نویسنده:
دیوید آلموند
(David Almond)
ترجمه:
شهلا انتظاریان
ناشر:
ایرانبان
سال نشر:
1401
(چاپ
4
)
قیمت:
240000
تومان
تعداد صفحات:
336
صفحه
شابك:
978-600-188-223-4
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'بندبازان':
داستان در سالهای دهه 60 میلادی در شمال انگلستان میگذرد. راوی داستان، دومینیک هال، نوجوانی است که در محلهای فقیرنشین زندگی میکند. رویای او این است که با تحصیل از بند زندگی خشن و فقیرانهای مشابه آنچه پدرش به عنوان یک کارگر کشتیسازی از سرگذرانده، رهایی یابد. اما دوستی با دو نفر تاثیر شگرفی بر روی آینده او و برنامههایی که برای زندگیاش دارد، میگذارد.
وینسنت مکآلیستر، دوست صمیمی دومینیک، پسری خشن و خلافکار است که شخصیتش شدیدا دومینیک را به سوی خود جلب میکند و باعث میشود او به همراه وینسنت تجربیات مختلف بزهکاری و بیبندوباری را پشت سر بگذارد. در مقابل، هالی استرود، دختر همسایه دومینیک و اولین و آخرین عشق زندگی او کسی است که او را با شعر و هنر و موسیقی و کتاب آشنا میکند و جنبههای متفاوتی از زندگی را به دومینیک نشان میدهد.
سرنوشت این سه نفر آنجا به هم گره میخورد که وینسنت به هالی تعرض میکند و دومینیک تصمیم میگیرد برای کمک به هالی و قبول مسئولیت اتفاقهایی که افتاده از رویاهایی که در سر داشته، دست بکشد ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"در آلونکی در حاشیهی رود تاین به دنیا آمدم مثل بسیاری از نیاکانم در خانهای فکسنی با سه اتاق در طبقهی بالا و در همان ردیف خانههای یک شکلی که پدرم در آنها به دنیا آمده بود؛ درست بالای کشتیسازی سیمپسون. موشهای درشت، زیر کفپوشها میدویدند و موشهای کوچک، بدوبدو از دیوارها بالا میرفتند. تشت حمام با میخ به دیوار آویزان و مستراح در پای پلکان بیرون بود. شیب پلهها زیاد بود. آب رودخانه از کنارهاش سرازیر میشد و با فروکش کردن امواج، بوی تعفن میپیچید. هیاهوی موتورها و جرثقیلهای فضای کشتیسازی و جاروجنجال درزگیرها و برجکنها و هشدارها به گوش میرسید. بوق آغاز و پایان هر نوبت کاری، گوش را کر میکرد. مرغان دریایی جیغ میکشیدند، کودکان میخندیدند، سگها واق واق میکردند و پدر و مادرها نعره میزدند ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!