ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
رنگ خورشید
(The Colour of The Sun)
نویسنده:
دیوید آلموند
(David Almond)
ترجمه:
شهلا انتظاریان
ناشر:
ایرانبان
سال نشر:
1401
(چاپ
3
)
قیمت:
130000
تومان
تعداد صفحات:
180
صفحه
شابك:
978-600-188-317-0
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'رنگ خورشید':
صبح یک روز گرم تابستان دیوی از خانه خارج میشود و قدم به خیابانهای شهری میگذارد که در آنجا به دنیا آمده و همواره آنجا زندگی کرده است. چند هفتهای از مرگ پدر دیوی گذشته و با اینکه به نظر میرسد همه چیز در شهر عادی و معمولی است اما خیلی زود مشخص میشود که اینطور نیست. خبر به قتل رسیدن یک پسر بچه در شهر میپیچد و احساس غم و اضطراب در سطح شهر مستولی میشود.
دیوی اما با وجود احساس تنش ناشی از وجود یک قاتل در شهر، تصمیم میگیرد همه اینها را پشت سر بگذارد و به سمت تپهی سبز و خرم خارج از شهر برود. و بر روی همین تپه است که جهان واقعی با جهان خیال درمیآمیزد و دیوی با چیزهایی روبرو میشود که وجودشان غیرممکن به نظر میرسد ...
داستان با این جملات آغاز میبه نظر شود:
"روزی که جیمی کیلن میمیرد و دوباره زنده میشود، یک روز تابستانی معمولی است. روزی در اواسط تعطیلات که انگار زمان متوقف شده است، که اصلا هیچ کاری برای انجام دادن نیست. دیوی در رختخواب، زیر سایهی پردهی اتاقش است که ماجرا شروع میشود. تمام روز را در پیش دارد ولی دلش میخواهد همانجا بماند. میخواهد کوچکتر باشد تا بتواند مثل احمقها نعره بزند.
مادرش از طبقهی پایین او را صدا میزند.
"دیوی! پسر، پاشو برو زیر آفتاب!"
از لای پرده نگاه میکند. نور چشمش را میزند. به طرف اتاقش که برمیگردد، چیزی نمیبیند. چشمهایش را میمالد تا به نور عادت میکند و دوباره میتواند ببیند.
"دیوی!"
"بله، مامان!"
مشغول جستجو در بین اسباببازیهای قدیمیاش میشود. خیلی وقت پیش، از وقتی چهار یا پنج ساله بوده، داخل کمدش ماسک حیوانات را آویزان کرده، طوری که تقریبا فراموششان کرده است و خاک رویشان نشسته است. گوریل، ببر، اسب و روباه. روباه بهتر است. ماسکی که به صورتش میزد، بالا میپرید، جیغ میکشید و پدر و مادرش را میترساند …"
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!