ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
کورالاین
(Coraline)
نویسنده:
نیل گیمن
(Neil Gaiman)
ترجمه:
مهسا ملکمرزبان
ناشر:
کتابسرای تندیس
سال نشر:
1393
(چاپ
5
)
قیمت:
6500
تومان
تعداد صفحات:
141
صفحه
شابك:
978-964-8944-59-4
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 60 نفر
امتیاز كتاب:
(4.13 امتیاز با رای 4 نفر)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب:
کورالاین و والدین پرمشغلهاش به خانهای بزرگ و قدیمی اثاثکشی کردهاند، خانهای چنان بزرگ که کاوش گوشه و کنار آن سرگرمی خوبی برای کورالاین میشود که حوصلهاش از تنهایی سر رفتهاست. پشت چهاردهمین در از درهای متعدد خانه، کورالاین جهانی به کلی متفاوت کشف میکند، یک جهان آینهای معوج، که در آن بسیاری از آنچه کورالاین در رویاهای خود دیدهاست، و حتی نسخه بدلهایی از پدر و مادرش، یافت میشوند. کورالاین برای بازگشت به دنیای اصلی خود، ماجراهای جالبی در پیش رو دارد. (برگرفته از مقدمه کتاب)
داستان کتاب با این جملات آغاز میشود:
"کمی بعداز اینکه به خانه اسبابکشی کردند، کورالاین در را کشف کرد.
خانه خیلی قدیمی بود، یک اتاق زیر شیروانی داشت، سردابی در زیرزمین، و باغی هرس نشده که پر از درختان کهنسال و تنومند بود.
خانوادهی کارولاین صاحب تمام خانه نبودند چون خانه برای آنها زیادی بزرگ بود. آنها فقط مالک قسمتی از آن بودند.
افراد دیگری هم در این خانهی قدیمی زندگی میکردند.
خانم اسپینک و خانم فورسیبل در آپارتمان پایین آنها در طبقهی همکف، زندگی میکردند. هر دو پیر و چاق بودند و در آپارتمانشان با یک عالمه سگهای پیر هایلند از نژاد تریر زندگی میکردند که اسمهایی از قبیل همیش، اندرو و جاک داشتند. خانم اسپینک و خانم فورسیبل روزی روزگار هنرپیشه بودند، این را خانم اسپینک وقتی برای اولین بار کورالاین را ملاقات کرد، به او گفت.
هلتن اسپینک که اسم کورالاین را اشتباه فهمیدهبود، گفت: «میدانی کارولاین، هم من و هم خانم فورسیبل در دوران خودمان هنرپیشه بودیم. صحنههای تئاتر زیر پای ما بودند، جان دلم. اوه، نگذار همیش کیک میوه را بخورد وگرنه تمام شب را به خاطر دل درد بیدار میماند.»"
نظر كسانی كه كتاب را خواندهاند:
ريحانه سركارات:
جالبی بود . البته من قبلا فیلمش را دیده بودم