ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
آدم وقتی حرف میزند چه شکلی میشود؟ (یادگارهای نادر ابراهیمی)
نویسنده:
نادر ابراهیمی
(Nader Ebrahimi)
ناشر:
شهر قلم
سال نشر:
1399
(چاپ
2
)
قیمت:
18000
تومان
تعداد صفحات:
40
صفحه
شابك:
978-600-320-295-5
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 1 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب:
ریحانه در محلهشان بیشتر از همه از فاطمهخانم میترسد. بقیهی بچههای محل هم از فاطمهخانم میترسند و حتی بزرگترها هم از او حساب میبرند. یکروز که مادر ریحانه مریض شده و توی رختخواب خوابیده، او مجبور میشود به تنهایی نزد جعفرآقا، بقال محله، برود تا از او برای برادر کوچکش شیر بگیرد. در بقالی متوجه میشود که مشکلی وجود دارد و جعفرآقا قرار نیست به او شیر بدهد. اما همینموقع فاطمهخانم از راه میرسد و ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"من ریحانه هستم، ریحانه رودبارکی؛ یعنی نام من ریحانه است و نام خانوادگی من رودبارکی. شاید پیش از این هم، در قصههای دیگری که برایتان گفتهام نام مرا شنیده باشید.
من و خانوادهام در تهران زندگی میکنیم. خانهی ما در خیابان کارگر، خیابان مهربان، کوچه گلباران است. شمارهی خانهی ما سیوهفت است. ما، در طبقهی سوم یک ساختمان چهار طبقه زندگی میکنیم. شاید این حرفها را قبلا هم از من شنیده باشید؛ اما عیب ندارد. این خیلی خوب و لازم است که هر بچهیی، نام، نام خانوادگی و نشانی خانهی خود را بداند - گرچه من حالا دیگر خیلی هم بچه نیستم ... خب ... یادم میآید، آنوقتها گاهی از پدرم میپرسیم: چرا نام خانوادگی ما "رودبارکی" است؟
جواب میداد: چون پدربزرگ تو - یعنی پدر من - اهل ده رودبارک بوده، یعنی توی ده رودبارک زندگی میکرده. پدربزرگ تو، وقتی میخواسته نام خانوادگی انتخاب کند، گفته "من میخواهم اسم ده خودم را روی خانوادهام بگذارم." برای همین هم او که اسمش "حسن" بود شد "حسن رودبارکی"، من که پسرش هستم شدم "رضا رودبارکی"، تو هم که دختر من هستی شدی "ریحانه رودبارکی" ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!