بخريد و بخوانيد ...
ناتور دشت
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

ناتور دشت

(The Catcher in the Rye)
نویسنده: جروم دیوید سلینجر (J. D. Salinger)
ترجمه: محمد نجفی
ناشر: نیلا
سال نشر: 1393 (چاپ 9)
قیمت: 50000 تومان
تعداد صفحات: 207 صفحه
شابك: 978-964-6900-99-8
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 52 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (3.95 امتیاز با رای 60 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'ناتور دشت':

هولدن کالفیلد پسر بچه‌ی شانزده ساله‌ای ‌است که در مدرسه‌ی شبانه‌روزی پنسی تحصیل می‌کند و حالا در آستانهٔ کریسمس به علت ضعف تحصیلی از دبیرستان اخراج شده و باید به خانه‌شان در نیویورک برگردد.
هولدن مدرسه را ترک می‌کند، اما به جای آنکه به خانه بازگردد تصمیم می‌گیرد چند روزی را ول بگردد تا وقتی نامه‌ی اخراج او از مدرسه به دست پدر و مادرش می‌رسد در خانه نباشد …
داستان با این جملات آغاز می‌شود:
"اگه واقعا می‌خوای قضیه رو بشنوی، لابد اول چیزی که می‌خوای بدونی اینه که کجا دنیا اومده‌ام و بچگی گندم چه‌جوری بوده و پدرمادرم قبلِ دنیا اومدنم چیکار می‌کرده‌ن و از این‌جور مزخرفاتِ دیوید کاپرفیلدی؛ ولی من اصلا حال و حوصله‌ی تعریف کردنِ این چیزا رو ندارم. اولا که این حرفا کسلم می‌کنه، ثانیا هم اگه یه چیز به کل خصوصی از پدرمادرم تعریف کنم جفت‌شون خونروشِ دو قبضه می‌گیرن. هردوشون سر این چیزا حسابی حساسن، مخصوصا پدرم. هردوشون آدمای خوبی‌ان - منظوری ندارم - ولی عین چی حساسن. تازه، اصلا قرار نیست کل سرگذشتِ نکبتم یا یه همچه‌چیزی رو برات تعریف کنم. فقط قصه‌ی اتفاقای گهی رو واسه‌ت تعریف می‌کنم که دور و بر کریسمس پارسال، قبل از این‌که حسابی پیرم درآد، سرم اومد و مجبور شدم بیام این جا بی‌خیالی طی کنم. منظورم همون قصه‌س که واسه د.ب. تعریف کردم؛ که برادرمه و از این حرفا. تو هالیووده. از این خراب‌شده زیاد دور نیست، راستش آخر هفته‌ها می‌کوبه می‌آد یه سری بهم می‌زنه. قراره ماه دیگه که شاید برم خونه با سواریش منو برسونه …"

نظر كسانی كه كتاب را خوانده‌اند:

 مينا احمدي:  اگه از شخصیت‌های غیرواقعی و دوراز ذهن قصهءها خسته شده باشید، این کتاب شخصیتی رو به شما معرفی میءکنه که خیلی راحت میشه باهاش همزادپنداری کرد. نثر کتاب عالیه. شاید به نظر بیاد تو داستان اتفاق خاصی نمی‌افته، اما وقتی تمومش کردم هنوز ازش سیر نشده بودم و دوست داشتم ادامه داشته باشه. "من دوسش داشتم، خیلی ..."

 صبا قاسمي:  کتاب رو خیلی دوست داشتم. بسیار روان و دلنشین نوشته شده و حتی باعث شد خیلی جاها خندم بگیره. شاید در طول داستان اتفاق خاصی نیوفته ولی خواننده رو به دوران و حال و هوای نوجوانی می‌بره و باعث میشه آدم یادش بیوفته وقتی نوجوان بوده چه چیزهایی براش مهم بوده که الان خنده‌دار و بی‌ارزش به نظر میاد.

 اسما زنگنه:  خیلی خوب

 مهدیه محمدی:  واقعا کتاب فوق‌العاده‌ای بود. هولدن کالفیلد، شخصیتیه که هرگزفراموشش نمی‌کنم. به نظر من یک نوجوان خیلی خیلی بهتر با این کتاب ارتباط برقرار میکنه و اون رو میفهمه. با اینکه چند ساعتی میشه که تمومش کردم دلم می‌خواد بازهم اون رو بخونم.
ناتور دشت، یکی از به‌یاد‌ماندنی‌ترین کتابهای نوجوانیم به حساب خواهد آمد. (هیچ وقت به هیچ کس چیزی نگو ... اگه بگی دلت برای همه تنگ میشه)

 ابراهيم ولي‌محمدي:  خيلي جذابه

 محمدصادق صديق منفرد:  خدا بود. بعد از این کتاب بود که رسما شدم سلینجرخوان! این کتاب پایان مشخصی نداره، چون، هر آدمی تو جودش یک هولدن داره که میتونه پایانی براری ناطوردشت باشه. بامهر

 هانيه سالاري:  مونولوگی جذاب با شخصیت جذاب هولدن که هیچوقت فراموشش نمی‌کنم. داستان با اینکه چیز خاصی نداره و اتفاق خیلی خاصی درش اتفاق نمیفته اما به راحتی خواننده رو با خودش همراه میکنه بدون اينكه حوصلشو سر ببره یا خستش کنه. البته فکرکنم گروه سنی نوجوان بیشتر بتونن با این کتاب ارتباط برقرار کنن.

 بنفشه بامداد:  کتاب متن ساده و روانی دارد. طرز نگاه کردن شخصیت اصلی داستان به آدم‌های دور و اطرافش و تحلیل رفتارهای آنها برای من خیلی جالب بود.

 محمود اسلاميان:  مونولوگی طولانی و جذاب که دست خواننده رو می گیره و با خودش تا آخر می بره بدون اینکه خسته‌ات کنه ... کار مترجم هم عالی بود

 هادي سيوف:  کتاب خوبی بود. به نظر من اتفاق چندان خاصی در جریان داستان نمی‌افته و هولدن کالفیلد در راه بازگشت به خانه با آدم ها و شرایطی روبرو می‌شود که نوع طرز فکر و برخورد او با شرایطی که در آن حضور دارد و نوع روایت هولدن از شخصیت‌های مختلف جالب است و به خوبی وضعیت روحی بد یک جوان نابالغ و البته گستاخ را به تصویر می‌کشد.

 رسول مبروك‌زاده:  بیشتر تعریفش رو از اطرافیان شنیدم، ازش خوشم نیومد!

 اردشير طيبي:  خیلی دوستش نداشتم. هرچند که نثر کتاب و ترجمه‌ی فارسیش خیلی خوب بود ولی کاراکتر هولدن کالفیلد چندان برام ملموس نبود. شاید بهتر بود وقتی هفده هجده ساله بودم این کتاب رو می‌خوندم.

 گلناز گرايلي:  كلامش جالب بود ولي موضوعش چرند بود

 متين يزداني:  جز کتابایی بود که نصفه بیخیالش شدم و حتی دلم نمی‌خواد دوباره برم سراغش. هرچند تعریفشو زیاد شنیده‌ام. خیلی مشوش و بی‌نظم بود بیشتر آدم کلافه میشه تا اینکه بفهمه داستان چیه!!

 الهه سعادتي:  من تعریفش رو زیاد شنیده بودم شروع کردم ولی به سرانجام نرسید اصلا نتونستم باهاش ارتباط بگیرم