بخريد و بخوانيد ...
آرزوهای بزرگ (متن کوتاه شده)
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

آرزوهای بزرگ (متن کوتاه شده)

نویسنده: چارلز دیکنز (Charles Dickens)
ترجمه: محسن سلیمانی
ناشر: افق
سال نشر: 1401 (چاپ 18)
قیمت: 165000 تومان
تعداد صفحات: 208 صفحه
شابك: 978-964-6742-49-9
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 51 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'آرزوهای بزرگ (متن کوتاه شده)':

پیپ هفت ساله، زندگی محقری را در کلبه‌ای روستایی، با خواهری بدخلق و سختگیر و شوهر او، جو گارجری مهربان و نرم‌خو، می‌گذراند. او که روزی برای سرزدن به قبر مادر و پدرش به گورستان می‌رود، به طور اتفاقی به یک زندانی فراری محکوم به اعمال شاقه به نام آبل مگویچ برمی‌خورد. آن زندانی، داستانی ترسناک برای کودک سر هم می‌کند تا پیپ، نانی برای رفع گرسنگی و سوهانی برای رهایی‌اش از غل و زنجیری که به دست و پای او بسته ‌است، بیاورد. پیپ هم از روی ناچاری و هم از دل‌رحمی او را یاری می‌کند.

مدتی بعد، پیپ توسط خانمی ثروتمند به نام هاویشام استخدام می‌شود تا گهگاه برای همنشینی و سرگرم نمودنش پیش او برود. خانم هاویشام که روزگاری هنگام عروسی، معشوقش او را بیرحمانه ترک گفته، به همین خاطر به زنی دلسرد و انتقام‌جو بدل بدل شده است. او استِلا، دخترکی زیبا، اما گستاخ و مغرور را به فرزندی پذیرفته است تا به او بیاموزد که چگونه مردها را به بازی گرفته و بدینگونه انتقام خود را توسط او از مردان بستاند. پیپ کوچک در آن خانه به استلا دل می‌بندد ...

داستان با این جملات آغاز می‌شود:

"فامیلی من پیریپ بود و اسمم فیلیپ اما از بچگی از این دو تا اسم فقط توانستم اسم پیپ را بسازم و روی خودم بگذارم. برای همین کم‌کم همه پیپ صدایم کردند.

من اصلا پدر و مادرم را ندیدم. قبر آن‌ها در گورستانی تاریک و پوشیده از علف در یک کلیسا بود. روی سنگ قبرشان هم چیزهایی نوشته بودند. از روی حروف اسم پدرم روی سنگ قبر، فکر می‌کردم لابد پدرم مردی چهارشانه و تنومند بوده و موهایی مشکی و وزوزی داشته است. از شکل حروف اسم مادرم هم حدس زدم که او حتما زن مریض حالی بوده و صورتش کک و مک داشته است. کنار آن‌ها پنج سنگ قبر کوچک به یاد پنج برادر کوچکم بود. همه‌ی برادرهایم در بچگی مرده بودند و من از روی شکل سنگ قبرهای‌شان خیال می‌کردم که موقع به دنیا آمدن، دست‌های‌شان در جیب‌شان بوده و هیچ‌وقت هم آن‌ها را درنیاورده‌اند ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!