بخريد و بخوانيد ...
"چرا شما را نمی‌گیرن" و "آخرش چی میشه؟": زیر پوست جامعه ایران 1403-1363
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

"چرا شما را نمی‌گیرن" و "آخرش چی میشه؟": زیر پوست جامعه ایران 1403-1363

نویسنده: صادق زیباکلام 
ناشر: روزنه
سال نشر: 1403 (چاپ 2)
قیمت: 330000 تومان
تعداد صفحات: 328 صفحه
شابك: 978-622-234-549-5
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب '"چرا شما را نمی‌گیرن" و "آخرش چی میشه؟": زیر پوست جامعه ایران 1403-1363':

زندگینامه و خاطرات استاد علوم سیاسی اخراجی و در حال حاضر زندانیِ طی چهل سال پرفراز و نشیب پس از انقلاب اسلامی ایران

فصل اول کتاب با این جملات آغاز می‌شود:

"اولین‌بار که تام استاد راهنمایم را دیدم اواخر مهر 1363 بود و کمتر از یکماه می‌شد که به انگلستان آمده بودم. رئیس دانشکده "صلح‌شناسی" دانشگاه بردخورد، پروفسور "جیمز اوکانل" که بمدت دو سال از ایران با وی پیرامون رساله و پروپوزالم مکاتبه کرده بودم را چند روز بعد از ورودم به بردفورد ملاقات کردم. حدود هفتاد سالش بود با صورتی مهربان و خنده‌رو و لهجه غلیظ ایرلندی. از من در خورد خانواده‌ام، ایران، انقلاب و جنگ با عراق پرسید. از حافظ، عمر خیام و مولوی سخن گفت. توضیح داد الهیات خوانده و با عرفان تاحدودی آشناست. بعنوان یک ایرانی بسیار احساس غرور کردم. سپس پیرامون "تام" استاد راهنمایم حرف زد. گفت "اخیرا به ما پیوسته است، در دانشگاه منچستر علوم سیاسی خوانده و فوق‌العاده پرکار است و متاسفانه فرصت زیادی برای دانشجویانش ندارد. علت انتخاب وی برای راهنمایی شما از سوی شورای دانشکده آن بود که رساله دکترایش پیرامون "انقلاب پرتغال" است که مثل انقلاب ایران یک انقلاب مدرن است و فکر کردیم فرد مناسبی برای استاد راهنمای شما خواهد بود." خداحافظی کردم و در چهارچوب درب اطاقش بودم که آهسته گفت "صادق از تام مکدر و دلگیر نشو. یک کمی خشک و رسمی برخورد می‌کنه. با همه همین‌جوریه."

مادربزرگم بعضی وقتها که کم می‌آورد و یک موضوعی گرفتارش می‌کرد، در حالیکه به سیگار همای بیضی شکل بی‌فیلترش پک محکمی می‌زد، می‌گفت "یه غمایی تو زندگی هست که توش خود آدمو می‌خوره، بیرونش مردم آدمو می‌خورن". حکایت آمدن من به انگلستان برای دکترا در پاییز 63 هم واقعا همین بود. از بیرون هرکس نگاه می‌کرد می‌گفت "خوش بحالش از این جنگ و مشکلات راحت شد رفت خارج". اما هیچکس از درونم خبر نداشت که با چه مشکلاتی روبرو بودم ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!