درباره كتاب 'و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد: روایتی از سفر به کاتماندو، تفلیس، آتن، هرات، کابل، جنوا، ...':
کتاب سفرنامه است و سفرنامه نیست. سفرنامه است چون به هر حال، سفر و وقایع سفر را رویات میکند؛ و سفرنامه نیست چون نویسنده، خلافِ سنتِ سفرنامههای متعارف، به جای هیجانزندگی و عجله برای رسیدن، هر جا مجالی بیابد از هیاهوی جهان و شتابِ سفر کناره میگیرد.
نویسنده کتاب که انسانشناسی خوانده، در روایتهای جستارگونش سفر و کولهگردی در ایران و نپال و افغانستان و ترکیه و روسیه و فرانسه و ایتالیا را دستمایهای کرده برای گزارش اوضاع و احوال جوامع انسانی و تامل در احوال خود؛ کاری شبیه آنچه در نقد ادبی به "خودمردمنگاری" معروف است. او بیش از سفرنگاری، "سفراندیشی" کرده و بیرون و درون را با هم آمیخته تا تصویر و تفسیری نو شکل بگیرد. کتاب تلاشی است برای فهم احوال و تفسیر رویدادهای پیرامون خود، در پرتوی آنچه نویسنده در پهنهی وسیعتر جهان تماشگرش بوده است. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)