آزاده وحدت: کتاب فوقالعاده ای بود، تنها همین رو میتونم دربارهاش بگم. خوندن این کتاب رو به کسانی که کنابهائی با ادبیات اندکی متفاوت رو میپسندند توصیه میکنم.
دانیال فرزانهثابت: کتاب مفرّحی بود.
مریم سالاری : مومو پسر بچه دوستداشتنی که در کوچه پس کوچههای فقیرنشین فرانسه همراه با رزا خانم پرستار خود و چند تا از بچههای دیگه زندگی میکنه، مومو کودک بزرگ ماست، کودکی با روح بزرگ کتاب دوستداشتنی و دلنشینی است , کلا رومن گاری نویسنده فوقالعادهیه
ارمینا مژده: من نمیتونم این کتابو تمام کنم مدتهاست نصفه نگهش داشتم
بنفشه بامداد: داستانی ساده اما پیچیده، متنی روان اما سنگین و جملاتی بسیار تامل برانگیز.
نويد يعقوب زاده: سبب شد بعد از آن کتاب شبح سرگردان را دست بگیرم.(از همین نویسنده)
ليلا ايزدي جو: رمان خوبی بود اما من نمیتونستم تمومش کنم
سينا چراغي: اولین چیزی که باید بگم اینه که کتاب دقیقا روز تولدم به دستم رسید و از این بابت واقعا شگفت زده شدم!! شخصیتی که توی این کتاب بود شاید توی نگاه اول یه کم برامون غیرملموس باشه (چون ما که مادر ج... نیستیم) اما به نوعی درد مشترکی از همه ما رو داشت (حداقل منو) ترس از اینکه یه وقت کسی یا کسایی رو به عنوان پشتیبان کنار خودت نداشته باشی یا حتی کسی که بخوای ازش مراقبت کنی. در کل من با این شخصیت خیلی انس گرفتم (از همون اولای کتاب) و از لحن صحبت کردنش هم بسیار خوشم اومد. این هم جملهای از کتاب که بسایر خوشم اومد: «جوانها احتیاج به قبیله دارند، و گرنه قطرهای میشوند میان دریا و این دیوانهشان میکند
حميده محمدي: داستان ، قشنگ و درعين حال دردمندانه اي بود. ترجمه کتاب هم روان بود. امتياز بين سرگرم کننده و قابل تحمل.
نسا ناظمي: تا اواسط کتاب حس غالبم این بود که گاهی واقعا از دست شخصیت اول کتاب، مومو کوچولو حرص می خوردم! از اینکه اصلا بچه نبود و هیچ حرفش به سن و سالش نمی خورد. شاید بعدا که معلوم شد سه سال بزرگتر بوده کمی قابل قبول تر شد برایم. با تمام این تفاسیر دوست داشتم داستان را تا به انتها دنبال کنم و پایان بندی ذهن نویسنده را ببینم. و اعتراف می کنم پایان داستان بهتر از آنی بود که پیش بینی می کردم
مجتبي ريگستانيفرد: چاپ هفتم بود و هنوز غلط املایی داشت.