درباره كتاب 'زنبوردار حلب':
نوری زنبوردار و همسرش افرا، نقاش است. هر روز صبح نوری پیش از اذان بیدار میشود و با ماشین به کندوخانهاش در حومه شهر میرود. آخر هفتهها افرا نقاشیهای فریبندهاش از طبیعت را در بازار روباز شهر به فروش میرساند. نوری و افرا زندگی ساده، و خانواده و دوستان زیادی دارند و در تپهزارهای زیبای شهر حلب در سوریه زندگی میکنند؛ اما ناگهان اتفاقی غیرمترقبه میافتد.
وقتی تمام آنچه عزیز میپندارند در جنگ از دست میدهند، نوری متوجه میشود هیچ راهی جز ترک خانه نمانده است. اما فرار از سوریه کار آسانی نیست: افرا بیناییاش را از دست داده و نوری میبایست هم همسرش را تسکین بدهد و هم در این سفر خطرناک هدایتش کند؛ سفری از دل ترکیه و یونان به مقصد آیندهای نامشخص در بریتانیا.
نوری و افرا حین سفر در این دنیای درهمشکسته تلاش میکنند با غم تمام چیزهایی که از دست دادهاند کنار بیایند و همچنین در برابر خطراتی که حتی شجاعترین آدمها را میترساند، خودشان را نبازند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)