محمود اسلاميان: فصلهای کتاب مثل پیدا کردن لوحههای قدیمی با زبانی بیگانه هستند اما در یکی دو فصل آخر انگار کلیدی پیدا میشود تا همهی چیزهایی را که شاید حدس و گمانت بوده به حقیقت تبدیل کند. نویسنده زاویهی دید یک راوی نامطمئن را برگزیده و وقتی داستان تمام شد میفهمی که انتخاب او بسیار به جا بوده است ... اولین کتابی بود که از ایشی گورو خواندم و قطعا کتابهای دیگرش را نیز خواهم خواند.
ايماندخت مصطفوي: یادم میاد خیلی وقت پیش این کتاب رو سفارش داده بودم. اون هم به خاطر علاقهای که به بعضی نویسندههای ژاپنی دارم. حدود یکسال پیش این کتاب رو دست گرفتم که بخونم ولی ابتدای داستان جذبم نکرد. هفته گذشته یکبار دیگه رفتم سراغش. اینبار انگار که چیزی در من تغییر کرده بود که خیلی مسرانه هر فصل کتاب رو دنبال کردم. برام پر از سوال شده بود و دلم میخواست ارتباط بین آدمها در ژاپن بعد از جنگ اون هم از زبان یک ژاپنی بشنوم. ترسیم و توضیح اتفاقات و احساسات آدمهایی که دوران سختی رو پشت سر گذاشته بودن و تلاش میکردن به زندگی ادامه بدن و دنبال امید و هدف میگشتن و اینکه با تغییرات زیادی روبرو شده بودن که صلح و دموکراسی برای کشور سنتی مثل ژاپن بهمراه آورده بود، خیلی برام جذاب بود.
سيدهومن ابراهيمي كيا: من از نویسنده اش قبل از این تجربه ی هرگز رهایم مکن را داشتم که شاهکار بود و واقعا آن کتاب مرا تحت تاثیر قرار داد ولی این کتاب هم خوب نه به اندازه ی هرگز رهایم مکن در این کتاب نویسنده فرهنگ زادگاهش یعنی ژاپنی رو خیلی زیاد در کتابش باز گو کرده بود ولی در هرگز رهایم مکن تماما فرهنگ انگلیسی رو در کتاب منعکس کرده بود
گلناز گرايلي: دوست داشتم نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم برعکس هرگز رهایم مکن که بسیار زیبا و منحصربفرد بود. کار واقعا سختیه که یه نویسنده آثاری رو ارائه بده همه دوست داشتنی باشن
شوكت كاظمي: به نظرم اين كتاب نيازمند مقدمه اي از طرف مترجم يا ناشر بود، كه كمي درباره موضوع كتاب راهنمايي كند چون در انتهاي كتاب خواننده سردرگم مي ماند و سوالهاي زيادي كه ايجاد شده بي جواب مي ماند.